در اوایل دوران جنگ، هر کسی گروهی تشکیل داده و آن گاه به جبهه میرفتند. یکی از کسانی که برای خودش دار و دسته داشت، آقای خلخالی بود که همراه عدهای به جبهه رفت، من نیز از همان اوایل جنگ با آنان به جبهه رفتم، آن روزها هنوز آبادان را نگرفته بودند، مدتی در خوزستان بودم و سپس مسئولیت تبلیغات جبهه جنوب را به من واگذار کردند، از آن پس، به دستور امام، به ستاد جذب و هدایت کمکهای مردمی رفتم. برای تهیه آذوقه در مسجد انبار بزرگی درست کردیم، گاهی اوقات هم به خط مقدم رفته و در عملیات شرکت میکردم.
در دورانی که جبهه بودم، چندین بار سرم بر اثر ضربه آسیب دید، زخم پدید آمده از آن ضربهها تقریباً التیام یافته، اما هنوز آثارش باقی بود. با گذشت زمان، آن زخمها برایم ناراحتی ایجاد کرد. پس از مراجعه به بیمارستانهای گوناگون و معاینه از سوی پزشکهای متخصص و نمونهبرداری و آزمایشهای بسیار و عکسهای سیتیاسکن، سرانجام قرار شد عمل جراحی انجام شود.