پس از فوت آقای بروجردی، بحث فراوانی بر سر مسائل مرجعیت و انتخاب مرجع بعدی درگرفت. روزنامهها درباره این مسائل جولان فراوانی دادند. بنده به فتوای یکی از آقایان تا مدتی بر تقلید از مرجع میت بودم. اما بر سر اینکه بالاخره از کدام مرجع باید تقلید کنم، پیوسته میاندیشیدم در عالم طلبگی با مدرسین و طلاب و اهل فضل، به ویژه با طلاب بیطرف و مخلص و اهل تقوا گفتوگو میکردم. همه میدانند که اصل در مرجعیت همانا علم و تقوا است، و سپس بینش اسلامی و درایت و اطلاعاتی که مراجع دینی باید داشته باشند.
نکته حائز اهمیت این بود که در زمان آقای بروجردی، دو درس بود که تماشایی بود، نخست درس آقای بروجردی بود، که در مسجد بالاسر برگزار شده و بیشتر جنبه تشریفاتی داشت، چون ایشان به خاطر کهولت سن قادر نبودند که مرتب بیایند. اما درس دوم، درس حاج آقا روح الله خمینی بود، که در مسجد سلماسی برگزار میشد، بعد از درس آقای بروجردی، بزرگترین درس خارج فقه حوزه علمیه قم، از نظر کیفیت و کمیت درس ایشان بود.
خوب به خاطر دارم که در پایان درس ایشان، خیابان صفائیه قم، از ازدحام شاگردان راهبندان بود. من نه یکبار و دوبار، که مکرر شاهد این واقعه بودم، فضلایی ـ که اکنون در کشور پراکندهاند ـ یا آقایانی که در مظان مرجعیت هستند، اگر نگوییم همه، اغلب از
شاگردان آیت الله خمینی هستند. من اکنون چهرههای آنان را در هنگامی که از درس حاج آقا روح الله بر میگشتند، بهیاد دارم. بعد از رحلت آقای بروجردی یکی، دوبار برای تماشا به کلاس درس آیت الله خمینی رفتم. در آن هنگام هنوز شاگرد ایشان نبودم.