در پی سخنرانی امام خمینی، درباره کاپیتولاسیون، معظم له دستگیر و تبعید شد. پیامد این جریان ناگوار، تشنج در حوزه بود، به حدی که پانزده خرداد دیگری در حال شکلگیری بود. آن روزها در قم بودم و از تهران خبری نداشتم. در قم تمامی مغازهها به حالت اعتصاب در آمد و به دستگیری مرجع تقلید خود اعتراض داشتند. شهر خلوت بود. همه در نگرانی و بیخبری از وضعیت آیت الله خمینی به خشم آمده و مترصد شنیدن خبری از وضعیت مرجع خود بودند. در چنین مواقعی طلاب به منازل مراجع هجوم آوردند، تا از اوضاع مطلع شوند. یادم هست که در یکی از روزنامهها این مطلب به چاپ رسید، که آقای خمینی به دلیل اینکه قصد داشت بخشی از خاک کشور را به بیگانگان ببخشند، به خارج از کشور تبعید شد. اینجا بود که مردم فهمیدند، دیگر آیت الله خمینی در ایران نیست.
پس از پیگیریهای مکرر طلاب و هجوم آوردن آنان برای کسب خبر، سرانجام معلوم شد که ایشان در ترکیه هستند. طولی نکشید که مکان دقیق ایشان ـ که بورسای ترکیه بود ـ مشخص شد. پس از برگزاری مجالس دعای توسل و شعار دادنهای پیدرپی طلاب ـ که خواستار اطلاع از جای دقیق اقامت و صحت امام بودند ـ دو تن از قم به نمایندگی از مراجع وقت به ترکیه رفتند، آقایان: جلیلی کرمانشاهی و سید فضل الله خوانساری اطلاعاتی درباره وضعیت آیت الله خمینی آوردند. به دنبال تبعید آیت الله خمینی، حاج آقا مصطفی، فرزند ایشان هم دستگیر، و به ترکیه نزد پدر تبعید شد.