فروردین 1346، با ایام محرم و سوگواری مقارن شد، با اجازهای که از زندانبان گرفتیم، قرار شد که زندانیان سیاسی روضهای برگزار کنند. چون اجازه نداده بودند که ما به بخش عمومی رفته و با زندانیان عمومی مراسم سوگواری را برگزار کنیم، ناگزیر مراسم را در داخل بند خود داشتیم؛ البته ماموران اجازه دادند که چند تن از دوستان، از بندهای دیگر برای شرکت در سوگواری بیایند.
دوستان مهمان عبارت بودند از: شیخ غلام حسین جعفری، امام جماعت مسجد جامع تهران، آقای قداقی، آیت الله منتظری، آقای الهی که از طلاب قم بود. مقابل درب ورودیِ حیاط زندان، دو سکوی بزرگ بود، روی این سکوها سربازها جمع شدند، ما مراسم را برگزار کردیم، پنج یا هفت شب روضهخوانی کردیم، این مراسم تا ایام تاسوعا و عاشورا ادامه داشت. در این مجالس، آیت الله منتظری حدیث و آیه خوانده و همگان را نصیحت میکرد. روضه را من میخواندم، گاهی اوقات آقای منتظری روضه میخواندند، روضهخوانی ایشان، با صدا و لحن نبود، ایشان وقایع عاشورا و کربلا را بسیار جانسوز تعریف میکرد، به گونهای که تاثیر بسیاری بر مخاطبان میگذاشت. یادم میآید که شبی ایشان از رخدادهای غمانگیز عاشورا و کربلا روایت کرد و آن گاه از
امام حسین علیه السلام سخن گفت، با این که ایشان به صورت عادی صحبت میکرد، حاضران سوگوار چنان تحت تاثیر قرار گرفتند، که همه حتی خود ایشان به گریه افتادند.