یکی از مسائل مهم آن روزها، کشیده شدن مبارزه به مساجد بود. مرکز همه مبارزان در تهران، مسجد جامع بازار بود. در واقع پاتوق همه مبارزان محیط بازار و مسجد پیرامون آن بود. مقصود این نیست که مساجد دیگر در صحنه مبارزه نقش نداشتند. همه مساجد، از جمله: مسجد ارک و یا مسجد الجواد فعال بودند، اما به طور کلی لنگرگاه مبارزه، همان مسجد جامع بازار تهران بود، که مبارزان برای تهیه و توزیع اعلامیه، آنجا گرد آمده و تبادل اطلاعات داشتند. مسجد جامع را بازاریانی ـ که سردمدار مبارزات بودند ـ مانند آقایان امانیها اداره میکردند، گفتنی است که آنان بین بازاریها و روحانیون هماهنگی برقرار میکردند.
خاطرم هست که در مسجد جامع بازار تهران، آقایان: حجازی و علیاصغر مروارید و شجونی از سخنرانان سرآمد آنجا بودند. من چند بار پای منبر آقای مروارید رفته و در سخنرانیهای تند و جذاب ایشان شرکت کردم. مسجد الجواد، نیز فعالیت فرهنگی ـ تبلیغاتی خود را در سطحی گستردهتر از گذشته آغاز کرده بود، در همین راستا سخنرانان گوناگونی، از جمله: استاد مرتضی مطهری، دکتر علی شریعتی و آقای ابوالقاسم خزعلی در آنجا سخنرانی میکردند.
در این میان، آقای خزعلی یکی از مبارزانی بود، که ارادت ویژهای به امام داشت، البته ایشان هیچ گاه از سرآمدان مبارزه نبود، او از مدرسین عالیرتبه قم بوده و در هر شهری ـ که سخنرانی داشت ـ به صراحت از انقلاب و آیت الله خمینی نام میبرد. چون ایشان از مدرسین قم بود، من بارها برای امضا گرفتنِ اعلامیهها نزد ایشان میرفتم که به سرعت امضا مینمود.
از دیگر مراکز فعالیتهای اسلامی در آن زمان، حسینیه ارشاد بود. حسینیه ارشاد در حقیقت کانون جوانان روشنفکر شناخته شده بود. مبارزانی مانند: آقایان مطهری، شریعتی، محمد اسماعیل رضوانی و سیدمرتضی شبستری در آنجا سخنرانی داشتند. بعضی وقتها از سخنوران روشنفکر و آگاه، و در عین حال جوانپسند دعوت به سخنرانی میشد. من در سخنرانیهای حسینیه ارشاد شرکت داشته، و برخلاف نظر برخی ـ که مطابق ذوق و سلیقه شخصی خودشان، گفتار سخنرانها را توجیه میکردند ـ نسبت به شخص خاصی نظرگاه منفی نداشتم.
من درباره دکتر شریعتی نگاه خاصی نداشتم، ایشان کتاب قطوری به نام اسلامشناسی دارد، که در آن به برخی کتابها مانند: مفاتیح الجنان و منتهی الآمال ایراد گرفتهاند. دستهای از افراد، با مطالعه این کتاب گفتهاند که شریعتی گرایش به سنیها دارد، اما اگر کسی این کتاب را دقیق بخواند، چنین نتیجهای نخواهد گرفت، به هر حال برای ضربه زدن و ایراد گرفتن با سطحینگری، ممکن است این نتیجه منفی گرفته شود.
دکتر علی شریعتی کتابهای دیگری دارد، مانند: فاطمه فاطمه است یا علی علیه السلام، مکتب، وحدت و عدالت. آثار یاد شده و کتابهای دیگر ایشان را خواندهام و هیچ سخن چشمگیری، که دلالت بر سوء نیت ایشان باشد، ندیدهام. البته اختلاف نظر در میان کسانی که همه صاحب نظر در مسائل دینی هستند، یک مساله طبیعی به شمار میآید. ممکن است، دو تن از مبارزان که اهداف مشترک دارند، در مسائل جزئی با هم اختلاف عقیده داشتند باشند، همان طور که این اختلاف عقیده بین آقای مطهری و آقای شریعتی بود، اما نه آنقدر شدید که جاهلانه با مانور دادن در ارتباط با آن عناد و کینهورزی شود.