فصل هفتم : دوران خوف و رجا
خواب آیت الله امامی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اباذری ، عبدالرحیم

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1390

زبان اثر : فارسی

خواب آیت الله امامی

‏در 28 آذر همان سال دانشجویان دانشگاه تهران، در اعتراض به انقلاب سفید شاه، ‏‎ ‎‏دست به تظاهرات زدند، این حرکت و درگیری‌های پس از آن، به تعطیل شدن دانشگاه ‏‎ ‎‏انجامید. درس‌های حوزه علمیه قم،‌ در هماهنگی با دانشجویان انقلابی تعطیل شد، یعنی آیت الله منتظری با دعوت مدرسین و روحانیون سرشناس، درخواست کرد که روز ‏‎ ‎‏بیست و هشتم آذر، به عنوان همدردی با دانشگاه، حوزه نیز هم‌ زمان تعطیل شود. بدین ‏‎ ‎‏سان ایشان می‌کوشید تا وحدت بیشتری به روح مبارزه بخشیده شود.‏

‏به دنبال این تعطیلی،‌ تصمیم گرفتم که به دیدن استاد خود آیت الله حاج ‏‏سید احمد ‏‎ ‎‏امامی‏‏ ـ که مرد فاضل و مورد توجه و عنایت مردم اصفهان و از روحانیون طراز اول آن ‏‎ ‎

‏شهر بود ـ‌ بروم. آقای امامی چه در دوران خفقان و چه پس از آن، منبری نرفت که نام ‏‎ ‎‏آقای خمینی را نبرد، ایشان همواره مقید بود که در درس‌های فقه و اصول، ‌به هر ‏‎ ‎‏مناسبتی، یکی دو بار از امام خمینی با تجلیل یاد کند. گاهی اوقات درس خود را به ‏‎ ‎‏اسلام،‌ الگوی اسلامی،‌ ‏‏ائمه اطهار‏‏ و ‏‏پیغمبر‏‏ می‌کشانید، تا نهضت امام را مطرح سازد.‏

‏آن روز که نزد آقای امامی رفتم، ایشان فرمود که ظهر برای ناهار خدمت‌شان برسم. ‏‎ ‎‏از این رو دعوت استادم را پذیرفته و نزد ایشان رفتم، سرگرم گفت‌وگو شدیم. از هر ‏‎ ‎‏دری سخنی به میان آمد، تا این که آقای امامی، خوابی را که دیده بود، برایم تعریف ‏‎ ‎‏کرد. ایشان فرمود: «خواب دیدم که بالای کوهی در نجف هستم، همراه من فردی شبیه ‏‎ ‎‏به آقای خمینی بود، او در حال قرآن خواندن با صدای رسا بود. سپس گفت: تا این ‏‎ ‎‏سید (امام) رشد نکند و دنیا این رشد را نبیند و چشم دنیا را خیره نکند، از دنیا نخواهد ‏‎ ‎‏رفت».‏

‏درباره این خواب با بسیاری مشورت کرده و تعبیر آن را جویا شدم. پس از پرس و ‏‎ ‎‏جو‌های زیاد به این نتیجه رسیدم که آیت الله خمینی پیروز شده و چشم جهانیان را ‏‎ ‎‏خیره خواهد کرد، دنیا ذلت خاندان پهلوی را به چشم خواهد دید. آن روز از اصفهان ‏‎ ‎‏بازگشتم، اما آن خواب و تعبیر زیبا، تاثیری شگرف بر روحیه و ارادت من نسبت به ‏‎ ‎‏آیت الله خمینی گذاشت.‏