در میان زندانیها، چند تن از کُردهای غرب کشور و سردمداران مبارزان کرد بودند. مسلک و مرام آنان را به دست نیاوردم، که آیا از طرفداران ملا مصطفی بارزانی هستند یا اینکه خودشان یک گروه و تشکل خاص بوده و یا همگام با مبارزه آقای خمینی میباشند؟
از خودشان نیز در این باره چیزی نپرسیدم، چون احتمال دادم اگر بپرسم، آنان مانند بیشتر زندانیها واقعیتها را نخواهند گفت. اما پیدا بود، که آنان از شخصیتها و پیشکسوتان مبارزان کُرد بوده و با رژیم شاهنشاهی میانهای نداشتهاند. آنان چند پاسگاه را در منطقه خودشان خلع سلاح کرده بودند. این دسته را جدا جدا، در سلولها زندانی کردند، تا با یکدیگر تماس نگیرند. در میان آنان، فردی به نام آقای منتقم قاضی، مسنتر از همه به چشم میخورد، پیدا بود که او متشخصتر از دیگران است، افراد دیگر نسبت به او احترام بیشتری قائل بودند. آنان مقید بودند، که هنگام عبور از جلوی سلولش، نگاهی به روزنه درب سلول کرده و سلام و عرض ادبی کنند.
یکی از روزها همه آنان را برای هواخوری به بیرون از بند آورده بودند، حتی همین آقای مورد احترام، یعنی آقای منتقم قاضی را. پس از بیرون رفتن آنان، برقکار زندان آمد و لامپ مهتابی را که بیرون سلول و بالای در بود، باز و بسته کرد. سپس او به داخل سلول رفته و یک چهارپایه گذاشت، که لامپ مهتابی آنجا را هم باز و بسته کند.
سلولی که برقکار آنجا مشغول کار بود، درست روبهروی سلول آقای منتظری بود، آقای منتظری چون پیشینه زیادی در زندان داشت، بیش از دیگران به رموز زندان آگاه بوده و مشابه هر جریان و اتفاق را بارها دیده بود. ایشان حدس زد که این برقکار ضبط یا شنودی در سلول نصب کرده است. پس از یکی، دو ساعت دستور دادند، که همه را به سلولهای خودشان برگردانند. چیزی نگذشت که مجوزی از سوی زندان، برای کُردها آمد، که میتوانند با یکدیگر تماس بگیرند، یعنی از این پس هیچ محدودیتی برای آنان وجود ندارد. این اجازه را پاسبخش از طرف خودش داد، نه از قول ساواک، او گفته بود، اگر خواستید نزد هم بروید و با هم تماس بگیرید، مانعی ندارد. آنان هم از شرایط تازهای که پیش آمده بود خوشحال شده و همگی در سلول پیشکسوت خود جمع شدند.
به محض اینکه آزادی کُردها مطرح شد، در گفتوگوها حدس آقای منتظری قوت گرفت، که ضبط یا شنودی کار گذاشته شده است. از اینرو آیت الله منتظری بیدرنگ یکی از کُردها را صدا زد و گفت: در گفت و شنودتان احتیاط و دقت بیشتری داشته باشید، ممکن است شنود کار گذاشته باشند. آنان نیز بیدرنگ این خبر و هشدار آقای منتظری را به یکدیگر رساندند و جالب اینکه کُردها در سلول پیشکسوت خود جمع شده و بررسی کردند. آنان از سیم برقها، نشانههایی در ارتباط با شنودگذاری ساواک در سلول به دست آوردند، جالبتر اینکه کُردهای مبارز، افراد زیرک و باهوشی بودند. آنان وقتی دور هم نشستند، شروع به سخنان نمایشی کردند. یکی میگفت: آن همه برای بقای رژیم سلطنتی کوشیدیم و جشنها برای شاه گرفتیم، حالا پاداش ما این است؟ دیگری میگفت: مزد آن همه جاوید شاه گفتن این بود؟ حالا پیشکسوتشان در
پاسخ میگفت: حقیقت گم نخواهد شد! نگران نباشید دوستان! چهار روز دیگر، دیر یا زود همه چیز آشکار میگردد! ما نسل اندر نسل طرفدار رژیم بودیم!
گفتنی است که گروههای مبارز، به دلیل هشدارهای آیت الله منتظری در ارتباط با شنودگذاری در سلولها، تا زمانیکه در زندان بودند، برای ایشان احترام بسیاری قایل بودند؛ چون مشخص بود که آنان از این تذکر سیاسی آقای منتظری بهره گرفتهاند.