هشتم تیرماه 44، به دنبال درگذشت حجت الاسلام سید کاظم قرشی، دوست و همراه عزیزمان ـ که مرگ وی به راستی عنوان شهادت گرفت ـ حرکت جدیدی را آغاز کردیم. او همراه آقای امام جمارانی در شهر خمین، سخنرانیهایی داشتند. هر دو از سوی ساواک دستگیر و به تهران منتقل شده، و در اداره امنیت شکنجههای شدیدی را تحمل کردند. زمانی که مرحوم قرشی همراه آقای امام جمارانی آزاد شدند، به دلیل شدت جراحات راهی بیمارستان شد. او مدتی در بیمارستان بستری بود، و سرانجام بهبودی حاصل نشد.
دوستان نقل کردند که هنگام شکنجه دادن، لگدی به شکم او زدند که بر اثر آن زخمی در شکمش پدید آمده و پس از چندی به شهادت رسید. نیروهای دولتی از تشییع جنازه او در خیابانهای بوذرجمهری، پامنار و مولوی پیشگیری کردند. این اقدام سبب درگیری شدید و زد و خورد، بین مردم و نیروهای رژیم شد. بالاخره با پافشاری مردم جنازه تشییع شده، و به قم منتقل شد.
طلاب قم با برنامهریزی از پیش تعیین شده، تشییع مفصّلی از جنازه ایشان کرده و بعد مرحوم قرشی را در قبرستان ابوحسین دفن کردند.
برای ایشان، چند مجلس ختم پیاپی در قم، تهران، خمین و خوانسار برگزار شد. مجلس چهلم ایشان را آقای غضنفری، در خوانسار به عهده گرفت، که دستهای از روحانیون و فضلا و طلاب قم به پاس ارج نهادن به مقام شهید، و نیز تجلیل از آقای قرشی و مبارزه ایشان، شرکت کردند. من نیز در آن مجلس بودم. در آنجا آیتالله حاج شیخ یحیی انصاری شیرازی، منبر رفته و پیرامون مبارزه، شهید، شهادت، و نیز آقای قرشی، و مقام و موقعیت آقای خمینی تحلیل و تجلیل شایستهای کردند.