از همین رو کمیته استقبال از امام خمینی با نشستهای گوناگون تشکیل شد تا آمادگی کامل برای استقبال از رهبر انقلاب فراهم آید. افتخار حضور در آن نشستها نصیب من نیز شده بود. در کمیته استقبال، قرار بر این شد که غیر از خود مردم ـ که همه حافظ جان حضرت امام خمینی هستند ـ پنجاه هزار نیرو انتخاب شود، تا مجری برنامههای تعیین شده، کمیته یاد شده باشد، گفتنی است که سپس دهها هزار نفر دیگر به این جمعیت افزوده شد، در ضمن قرار شد که از هر منطقه تهران یک نفر به عنوان سرپرست استقبال کنندگان از امام خمینی در کمیته نامنویسی کرده و کارتی برای او صادر شود. آن گاه این فرد، که سرپرست گشته، نیروهایی را انتخاب، ساماندهی و فرماندهی نماید. از طرفی افراد زیر نظر او، براساس برنامهریزی کمیته عمل کنند. به
منظور مشارکت ملی در این روند مهم قرار شد، که از هر استان، دستهای از افراد شناخته شده و مورد اعتماد به تهران آمده، و در امور استقبال کنندگان کمک کنند، مسیر حرکت امام خمینی، از فرودگاه تا بهشت زهرا، کیلومتر به کیلومتر تقسیمبندی شده و هر کیلومتر تحت پوشش حفاظتی گروه ویژهای از مردم بود.
خاطرم هست که از نزدیکیهای پل بهشتی به طرف شهر ری، تا نزدیکیهای باقرآباد در مسیر بهشت زهرا، مربوط به استان اصفهان بود، چندین هزار تن از نیروهای شناخته شده ـ که از بستگان من نیز در میان آنان بودند ـ حفاظت و امنیت آن منطقه را به عهده داشتند. در شهر ری از پل بهشتی، تا جاده شهید رجایی و همچنین فراتر از آن منطقه، مربوط به من بود که مسئولیت آن را بر عهده داشتم. افزون بر مدیریت مراسم استقبال در منطقه شهر ری، من گروهی از جوانان و افراد انقلابی را از گوشه و کنار انتخاب کرده و برای آنان کارت شناسایی تهیه کردم، در این روند از دوستان خود در شهر ری هم کمک گرفتم.
یک سخنرانی در مسجد فیروزآبادی، در حضور چندین هزار ـ که همه برای استقبال از امام اعلام آمادگی کردند ـ انجام دادم، آن گاه کارتهای شناسایی را که از کمیته اصلی استقبال امام خمینی، در مدرسه رفاه گرفته بودم، میان آنان توزیع کردم.
سخنرانی دیگر من در مسجد ابراهیم خلیل بود، از جوانان و انقلابیون درخواست کردم که به منظور اعلام آمادگی برای استقبال از امام خمینی، به آن مسجد بیایند. در آن جا جزئیات کار را برای آنان توضیح دادم، تا نظم را بر مراسم حاکم سازند. در مسجد ابراهیم خلیل نیز چند هزار کارت به دستهای از افراد مطمئن دادم، در آن مجلس گفتم که آن کسان باید چند روزی در تلاش باشند، نشست دیگری نیز در مسجد قائمیه ـ چهار راه خط آهن ـ برای همین منظور برگزار کردم.
شب دوازدهم بهمن 1357، به راستی یک شب تاریخی و به یادماندنی بود، صدای تپش قلبهای مردم ایران در آسمان طنینانداز بود، قرار شد که نمایندگان همه گروههای اجتماعی ملت ایران در فرودگاه مهرآباد حضور داشته باشند، از این رو کمیته
استقبال، از هر گروهی چند تن را در نظر گرفته و برای آنان کارت ورودی به فرودگاه و جایگاه مخصوصی را صادر کرد.
جالب است که حتی نمایندگان اقلیتهای مذهبی: یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان و نیز گروهی از احزاب سیاسی در آن مراسم شکوهمند و خودجوش ملی، افتخار حضور پیدا کردند.
آن روزها، از شهرهای گوناگون ایران، مردم به تهران آمده بودند، جمعیت ملت در مراسم استقبال از امام، نزدیک به چهارده میلیون تخمین زده میشد. من به چند تن از روحانیون شهر ری، آقایان: غیوری، صدری و رفیعی ـ امام جمعه ـ گفتم: اگر فردا از شهر ری حرکت کنیم، نمیتوانیم به هنگام خود را به فرودگاه برسانیم، از این رو تصمیم گرفتیم که شب را در خانه آقای نوراللهی ـ امام جماعت یکی از محلههای نزدیک فرودگاه ـ بوده و روز بعد در مراسم حاضر شویم.
صبح وقتی وارد فرودگاه شدیم، دیدم که مجاهدین خلق ـ که سپس منافقین شناسانده شدند ـ عکسهای خودشان را در برخی مکانها و ماشینهای فرودگاه مهرآباد نصب کردهاند، این اقدام آنان با اعتراض دوستان روبرو شد، در همین حال، دیدم که آیت الله هاشمی رفسنجانی از راه رسید. ایشان میخواست که پیاده بشود، بیدرنگ خود را به ایشان رسانده و گفتم: این آقایان عکسهای خودشان را در جاهای گوناگون نصب کردهاند. آقای هاشمی گفتند: باید از همین اکنون جلوی آنان را گرفت و نباید گذاشت که آنان وارد میدان گشته و از موقعیت سوء استفاده بکنند. من در ذهنم بود که شاید برخورد با آنان، در آن فضای ویژه، سبب اختلاف و درگیری بشود. از این رو، از آقای هاشمی پرسیدم: نظر آقای خمینی در این باره چیست؟ ایشان پاسخ داد: نظر ایشان صددرصد همین است. بنابراین ما اقدام کردیم، پس از برخورد با آنان، به اشتباه خود در تحلیل سیاسی آن اقدام پی برده و نظرگاه شفاف و قاطع آیت الله هاشمی رفسنجانی را تحسین کردم.
به هر حال امام خمینی با آن عظمت و شکوه ـ که منزلت معنوی و اجتماعی
معظمله میطلبید ـ وارد فرودگاه شدند. مراسم استقبال بینظیر تاریخی از ایشان صورت گرفت. آن گاه رهبر بزرگوار ملت انقلابی ایران، در میان انبوه میلیونی جمعیت به سوی بهشت زهرا رفته و آن سخنرانی تاریخی را انجام دادند. یادم هست که آن روز تلویزیون ملی ایران، برنامه ورود امام خمینی را به گونه زنده و مستقیم پخش میکرد.
ناگهان برنامه سخنرانی قطع شد، مردم احتمال دادند که سوء قصدی به جان امام شده است، برخی از شدت اندوه تلویزیونها را در خانه شکسته بودند، در بسیاری از شهرها مردم به خیابانها ریخته و بر ضد بختیار شعار داده بودند، امام خمینی پس از سخنرانی در بهشت زهرا، به مدرسه رفاه تشریف برده و در آن جا مستقر شدند.