روزی آقای شیخ علی محصل یزدی مهریزی ـ که از طلاب وارسته و باشهامت بود ـ به حجره من آمد و یکی دو نفر از طلبههای دلسوز واقعی را خبر کرده و تصمیمهایی برای جلوگیری از هرزهگری افراد خارج از مدرسه گرفتیم. در این حرکت چند نفر از معمرین و مدرسین را نیز همراه خود ساخته، تا در صورت بروز هرگونه پیش آمد احتمالی ما را یاری دهند. کار را با برنامهریزی دقیق و مدون شروع کردیم، که بحمدالله آثار خوب و چشمگیری داشته و بیشتر عالمان اصفهان که خبر آن را شنیدند، تحسین و دعا کردند. همین امر سبب شد که این حرکت در مدارس دیگر اصفهان نیز اجرا شود. در هر مدرسهای چند نفر طلبه و مدرس باشهامت پیشقدم شدند تا رفت و آمد افراد نامنظم و بی تربیت از مدارس علمیه پاک گردید.
آقای محصل یزدیاز طلاب مدرسه نیمآور اصفهان بوده و از تحصیلات خوبی هم برخوردار بود. مدتی به تهران آمد و مجددا به یزد رفت. پدرش از عالمان منطقه بود؛ به نام شیخ علیاکبر که بعد از فوت ایشان آقای علی محصل یزدی جای پدر نشست. او هیچ گاه از وجوه شرعیه امرار معاش نکرد. ضمن اینکه ایشان روحانی بود و مبلغ، باغداری و کشاورزی هم داشته و از این طریق امرار معاش داشت. با اینکه او هیچ گاه
وارد روند مبارزات نشد، اما نسبت به امام خمینی و افرادی که به انقلاب ارادت میورزیدند علاقه خاصی داشت.