یک روز صبح زود، آقای اصغر تهرانی شخصی را به دنبالم فرستاد و گفت، که بیدرنگ برای شرکت در سخنرانی حاج آقا روحالله به منزل ایشان بروم، خبر از پیش اعلام نشده بود. همان روز در عرض چند ساعت سینه به سینه گزارش شد، که امروز روز چهارم آبان مصادف با روز تولد شاه، آیتالله خمینی قصد دارد در منزل خود سخنرانی کند. از مسائل جالب توجه و مهم، این بود که «کاپیتولاسیون» و قانون مصونیت مستشاران امریکایی، شب پیش در مجلس شورای ملی به تصویب رسیده بود. پس از تصویب، متن قانون، همراه ضمیمههایی به صورت یک جزوه در دسترس نمایندگان قرار گرفته بود. یک نماینده شیر پاک خورده خبر آن را سریع و شبانه، به آقای خمینی رساند. این
مساله برای دولت بسیار گران آمد، که جزوهای ـ که به هر نماینده فقط یک عدد، و آن هم به صورت اختصاصی داده شد ـ چطور همان شب به دست آیتالله خمینی رسید؟ گفتنی است که امام خمینی، پس از دریافت گزارش، آیتالله هاشمی رفسنجانی را مامور کرد، تا در این مورد اطلاعات بیشتری به دست بیاورد. او هم پس از تلاش و تحقیق، اخبار تکمیلی را در اختیار ایشان گذاشت. امام تصمیم گرفت که طی یک سخنرانی در این باره موضعگیری قاطعانه کند. برای مهیا کردن زمینههای سخنرانی، آقای اصغر تهرانی و طلاب اصفهانی و آقای مهدی کروبی نقش بهسزایی داشتند. وظیفه مهم ما در منزل امام خمینی نصب چند بلندگو، پیشبینیِ چند باتری برای مواقع اضطراری در صورت قطع احتمالی برق و پیشگیری از قطع سیمهای بلندگو، به وسیله ماموران امنیتی بود، من و یکی، دو نفر از دوستان مراقب قطع سیمی بودیم، که از پشتبام گذشته بود.
این سخنرانی تاریخی امام، در منزلشان، واقع در یخچال قاضیِ قم برگزار شد. روز سخنرانی چهارم آبان بود، که در آن سال مصادف با 20 جمادی الثانی 1384 هـ ق، یعنی، روز ولادت حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ و نیز مصادف با سالروز تولد حضرت امام است بود. بنده در آن روز، از صبح زود در منزل امام حضور داشتم. انبوهی از جمعیت، از گروههای گوناگون مردم قم و شهرستانها به سوی منزل امام سرازیر شده بود. تراکم جمعیت در حیاط و اتاقهای منزل امام بسیار چشمگیر بود. برای نخستین بار بلندگوهای زیادی در امتداد کوچههای اطراف، تا کوچههای آقازاده و مسجد سلماسی و میدان بیمارستان فاطمیه نصب شده بود. تمام منطقه اطراف منزل امام رحمه الله، و نیز باغی که در ضلع جنوبی منزل امام رحمه الله قرار داشت، آکنده از جمعیت بود. مهمتر از کمیت جمعیت، کیفیت مراسم سخنرانی و عشق آتشینی بود که مردم به امام داشتند؛ عشق و مودت عجیبی، که خداوند در دل مردم نسبت به امام انداخته بود.
بعد از آزادی امام در فروردین سال1343، اندرونی منزل امام تبدیل به بیرونی شد، در واقع خانهای ـ که متصل به ضلع شمالی منزل امام بود ـ به صورت اجارهای برای
اندرونی استفاده میشد. دری بین دو خانه احداث شده بود. راهروی اتاقهای ضلع شمالیِ خانه امام از راه دالان، پشت اتاقها قرار داشته و پنجره اتاقها، رو به حیاط و با ارتفاع حدود 5 / 1 متر از کف حیاط بود.
امام در اتاق میانی ـ که پنجرهاش مشرف به حیاط است ـ نشستند. ایشان مهمترین سخنرانیشان را برضد کاپیتولاسیون ایراد کردند. من در فاصله 5 / 1 متری جلوی امام در میان جمعیت ایستاده و شاهد جالبترین و شگفت انگیزترین حادثه در آن روزگار بودم. به دلیل تراکم جمعیت، مجال نشستن نبود و همه ایستاده بودند. در حقیقت در آن روز، منزل و محضر مرجعیت اسلام، به جای «مجلس»، «مقام» بود. یعنی این که همه قیام کرده بودند، تا موعظه الهی(ان تَقَومَوا لله)را تحقق بخشند.
در چنین شرایطی مردمی که یک پارچه عشق و شوق بودند، بیصبرانه آماده شنیدن و دل سپردن به سخنان امام بودند. امام سخنان خود را پس از بسم الله....، با(انّا لله وانّا الیه رَاجِعُون) آغاز کرد. نام خدا و جمله «استرجاع» از زبان بنده خالص خدا و همراه آهنگ دلنشینی ـ که از دل برمیخاست و در اعماق دل مینشست ـ دلها را برای دریافت حقایق مهیاتر و لطیفتر ساخت. نخستین عبارتهای امام رحمه الله ، دلها را آتش زد:
من تاثرات قلبی خودم را نمیتوانم اظهار کنم. قلب من در فشار است، این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیدهام، خوابم کم شده، ناراحت هستم، قلبم در فشار است، با تاثرات قلبی روزشماری میکنم که چه وقت مرگ پیش بیاید، ایران دیگر عید ندارد، عید ایران را عزا کردند، عزا کردند و چراغانی کردند و عزا کردند و دسته جمعی رقصیدند؛ ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانی کردند... .
جمعیت با شنیدن هر جملهای از حضرت امام گریه میکردند؛ گریهای که صدای آن آسمان را آکنده کرده بود. انگار در و دیوار شیون میکرد. شدت گریه همراه با فریاد
مردم به اندازهای بود، که امام ناچار بین جملههای خود مکث میکرد. با این حال کلماتی از امام در همهمه گریهها و غلغله فریادهای مردم، محو میشد. به طور طبیعی این جملهها در عین حال، که احساسات را به شدت و در حد اعلا برانگیخت، مردم را به تعقل و تدبر بیشتر واداشت، تا ببینند چه شده است که امام برای مرگ خود روزشماری میکند.
امام رحمه الله سپس بیدرنگ به بیان عمق فاجعه پرداختند. از پیمان وین، استقراض از امریکا، کاپیتولاسیون، مستشاران نظامی امریکا گفتند. آنگاه ایشان به نقش روحانیت و مساله وحدت اشاره کردند و آنگاه افزودند:
امروز... دست طلاب را هم میبوسم، من امروز دست بقال را هم میبوسم.
بار دیگر احساسات و عشق مردم شعلهور گردید، مردم اشک شوق ریختند و فریاد عشق کشیدند. حضرت امام در ادامه از سر تسلیم ناپذیری در برابر امریکا، از اعماق دل فریاد میزدند که:
آن آقایانی که میگویند که باید خفه شد! این جا هم باید خفه شد؟ و الله گناهکار است، کسی که داد نزد. والله مرتکب کبیره است، کسی که فریاد نکند.
باز هم مردم بهشدت گریه کردند و از تهدل فریاد کشیدند و امام رحمه الله چنین ادامه داد که:
ای سران اسلام به داد اسلام برسید. ای علمای نجف به داد اسلام برسید. ای علمای قم به داد اسلام برسید. رفت اسلام.
در این جا بود که احساسات و گریه مردم به اوج رسید، گریستنی که به عمرم ندیده بودم.
در همین سخنرانی بود، که آیت الله خمینی آن عبارتهای مشهور، مهیج و کوبنده را در ارتباط با کاپیتولاسیون ایراد کرد. به علاوه آیت الله العظمی خمینی در پیام خود به ملت ایران، مردم را به مخالفت با تصویب اصل ذلتبار کاپیتولاسیون فراخوانده و فرمود:
مجلس به ننگینترین تصویب نامه دولت سابق با پیشنهاد دولت حاضر، بدون اطلاع ملت با چند ساعت صحبتهای سرّی رای مثبت داد. ملت ایران را از سگهای امریکا پستتر کردند. اگر چنانچه یک ایرانی به سگ امریکایی لطمهای
بزند، مورد بازخواست قرار خواهد گرفت. اگر شاه ایران یک سگ امریکایی را زیر بگیرد بازخواست خواهد شد.
پس از سخنرانی امام درباره کاپیتولاسیون، انتظار برخورد شدید رژیم با حضرت امام رحمه الله قطعی بود. طی چند ماهی که امام رحمه الله ، بعد از آزادی از حبس و حصر، در قم حضور داشتند، هر چند سلطه پلیسی رژیم سفاک پهلوی به ویژه در قالب ساواک بر تمام ایران سایه افکنده بود، اما آزادی امام به نوعی ترسیم کننده عقبنشینیِ رژیم بود. حضور و استقرار مقتدرانه و شجاعانه امام رحمه الله ، بر مسند رهبری جامعه اسلامی که همراه سخنرانیها و اعلامیههای پی در پی ایشان بود، شرایطی همانند زمان بازگشت حضرت امام رحمه الله از پاریس به کشور را در شهر قم پدید آورده بود.
طی این مدت ـ که نزدیک به هشت ماه طول کشید ـ در قم تقریبا وضعیت معکوس حاکم بود. پیش از آزادی امام رحمه الله ، به ویژه در ده ماهی که امام رحمه الله در حبس و حصر بودند، حاکمیت پلیسی رژیم بر قم آشکار، ولی جریان نهضت پنهان بود. اما در دورانی که امام به قم بازگشتند، جریان نهضت آشکار گشته و حاکمیت رژیم تا اندازه زیادی پنهان و کم رنگ شده بود.
سخنرانی چهارم آبان امام رحمه الله ، تمام هیبت رژیم و پشتیبان اصلی آن، یعنی قدرت استکباری امریکا را درهم شکست. آنگاه که برای نخستین بار در این سخنرانی، به طور آشکار از موضع «ولایت»، درباره نمایندگانی که در مجلس شورای ملی به کاپیتولاسیون رای دادند، فرمودند:
آنها وکیل نیستند، دنیا بداند اینها وکیل ایران نیستند، اگر هم بودند، من عزلشان کردم.
نکتهسنجان از دوست و دشمن دریافتند، که این نوع سخن گفتن، صرفا از موضع مرجعیت تقلید و بیان احکام فقهی نیست. اگر چه امام بحث نظری ولایت فقیه را حدود پنج سال بعد در نجف اشرف مطرح کردند، اما بیگمان نهضت و رهبری آن بر مبنای نگرش و جایگاه ولایت فقیه شکل گرفته بود. جمله «من عزلشان کردم»، درباره
نمایندگان یاد شده، جلوهای آشکار از حکم ولایی بود، نه بیان یک فتوای شرعی.
قابل پیشبینی بود، که اگر وضعیت ادامه پیدا میکرد، اوجگیری و گسترش نهضت در سطوح گوناگون جامعه پدیدار میگشت. و در آیندهای نزدیک زمام امور از دست رژیم ستمشاهی خارج میشد. آن روزها توده مردم و حوزههای علمیه، هیچ گونه آگاهی از مفهوم و ماهیت کاپیتولاسیون نداشته و حتی این واژه به گوششان نخورده بود. بیگمان کمتر کسی از لایحه و تصویب آن برای جامعه چیزی میدانست. حضرت امام به محض اطلاع از موضوع افزون بر سخنرانی در روز چهارم ابان 1343، با صدور اعلامیهای کوبنده، ضمن تبیین و افشای این جنایت ننگین، به شدت برضد امریکا و خیانت رژیم وابسته به آن موضعگیری کردند.
در صدر آن اعلامیه، آیه(وَلَن یَجعَلَ اللهُ لِِلکَافِرِینَ عَلَی المُومِنِینَ سَبِیلا) قرار گرفته بود. تا آن زمان در جامعه، نه اعتنایی به «احکام» صریح و قاطع قرآن درباره مسائل سیاسی کشور وجود داشت، و نه به «موضوعات» اعتنا میشد. استناد امام به «حکم» صریح و روشن نفی همیشگی سلطه کافران و مستکبران بر مومنان از سویی، و افشاگری و تبیین ماهیت کاپیتولاسیون به صورت روشنتر از مصداق سلطه کفار بر مومنان و پافشاری بر نفی آن به حکم قرآن، از سوی دیگر، جهش بزرگی فراهم ساخت. این جنبش بیگمان در جهت بیداری جامعه اسلامی، و به ویژه حوزههای علمیه، به منظور تصحیح و تعمیقِ نگرش به قرآن و منابع اسلامی، و همچنین موضوعشناسی و شناخت مسائل سرنوشتساز سیاسی و اجتماعی نقشهای تعیین کنندهای به همراه داشت.
هدف امام خمینی از این سخنرانی، آگاهی دادن به مردم درباره وضعیت کشور بود. از آن پس به پیروی از آقای خمینی، مراجع دیگر، از جمله آقای شریعتمداری سخنرانی داشتند. حدود یک ساعت پس از سخنرانی آیت الله خمینی ـ که ما بلندگوها را پایین آوردیم ـ همراه دوستان به منزل آقای شریعتمداری که در مسیرمان بود رفتیم. آقای
شریعتمداری زیاد صحبت نکرد. از آن گذشته، ایشان تمامی مطالب را از زبان دیگران همراه با تردید نقل کرد، که چندان تاثیری در ایجاد جنبش بیداری اسلامی نداشت. اما آیت الله خمینی، به گونهای قاطعانه، به بیان مطلب پرداخت، که گویی خود در آن مجلس شورای ملی هنگام تصویب لایحه استکباری کاپیتولاسیون بوده است. آقای شریعتمداری، یا مطلب به طور کامل به دستش نرسیده بود و یا مماشات کرد.