حالا روزهایی پیش آمده بود که مبارزان راه امام خمینی، همه به صحنه آمده و در عین حال فعال بودند. از مبارزان فعال این دوران میتوان آقایان فخرالدین حجازی، حجت الاسلام علی دوانی و حجت الاسلام سید عبدالکریم هاشمینژاد را نام برد. آقای علی دوانی، سخنران بوده و به عنوان یک روحانی مبارز در نشستهای مسجد الجواد شرکت میکرد. گفتنی است که ایشان در شمار کسانی بود، که در هنگام بردن اعلامیه برای امضا کردن، با رغبت امضا میکرد. ایشان افزون بر تحصیل و تدریس حوزوی، سالها دست به قلم برد و در شمار مفاخر و محققان شیعه درآمد، من با ایشان رفاقتی صمیمانه داشتم و در کتاب ستارهای از شرق از ایشان نام بردهام.
آقای فخرالدین حجازی ـ چه پیش از انقلاب و چه پس از انقلاب و نیز در دوران
دفاع مقدس ـ عنصری فعال و موثر به حساب میآمد. در آن روزهای پیش از پیروزی نهضت امام، سخنرانیهای بسیار گرم و مهیج ایشان، در مبارزات نقش تعیین کنندهای داشت. دریغا که برخی از مبارزان راه امام، همین که به دلیل بیماری و پیری از تکاپو افتادند، به سرعت فراموش شده و همنشین تاریخ گشتند! آقای حجازی از آن گروه مبارزانی بود، که پیش از انقلاب در صحنههای خفقانآمیز کشورمان، در سخنرانیهای خود، نیشها و نهیبهایی به حکومت میزد، که به راستی اساسی بود. خاطرم هست که ایشان بیشتر در استان خوزستان سخنرانی و فعالیت داشت. من پیش از انقلاب با ایشان رابطهای نداشتم، اما پس از پیروزی انقلاب، در نشستهایی که آقایان: مهدی کروبی، محتشمیپور، و حجازی حضور داشتند، با ایشان از نزدیک آشنا شدم.
مبارز و سخنور دیگر آن دوران، آقای سید عبدالکریم هاشمینژاد بود، که برای سخنرانی از مشهد به تهران میآمد. اگرچه رفاقت تنگاتنگ و صمیمانهای بین ما نبود، اما سخت به ایشان ارادت داشتم، چون هاشمینژاد، مبارزی بیریا و پرهیجان و کارآمد بوده، و نیز به آیت الله خمینی، به گونهای ارادت داشت که از جان و دل فدایی ایشان بود. من معتقدم؛ کسانی که او را ترور کردند، ضربه بزرگی به نهضت اسلامی ما زدند، چون ایشان از دلباختگان حضرت امام خمینی بود.
سال جدید نزدیک بود و برگی دیگر از زمان در حال ورق خوردن بود. ما همچنان در انتظار رشد و بالندگی نهال مبارزه بودیم که اینک به گل نشسته بود. در یک سالی که گذشت تلاش خود را کرده بودیم، اما نه به اندازه کفایت. با نیم نگاهی به پشت سر برای مبارزان راه امام خمینی، آشکار بود که نهضت پیش آمده و دشمن را به ستوه آورده است. به راستی استشمام بوی پیروزی حق بر باطل بس غرورآفرین و امیدوار کننده بود.
حال همانند سنت همیشگیمان، میباید سال جدید را با اعلامیهای پشت سر نهاده و گام به عرصه سال نو گذاریم. از اینرو اعلامیه تازهای در ارتباط با ادامه تبعید حضرت آیت الله خمینی و نیز برخی از مسائل جاری کشور و همچنین اعتراض
نسبت به رفتار حکومت با روحانیون بزرگ و مبارز قم و طلاب تنظیم و منتشر کردیم، که متاسفانه هنگام حمل و نقل آنها برای توزیع، یکی از دوستان من دستگیر و راهی زندان شد.
در پی زندانی شدن ایشان به وحشت افتادیم، چرا که تعقیب و شکنجه در انتظار بود. شکنجه بود. توان آدمی به هرحال محدود بوده و ممکن است دوست ما زیر شکنجهها دوام نیاورد و ما همه لو رفته و دستگیر شویم. و با توجه به سوء پیشینه دوباره برایم مشکل ایجاد شود، به همین دلیل برای مدتی پنهان شدم.