همان گونه که گذشت، از هر فرصتی برای زنده نگه داشتن یاد، راه و نام آیت الله خمینی استفاده بهینه میکردیم.
یکی دیگر از زیباترین خاطره آن دوران، نصب تصویری از آیت الله خمینی بر سر
در کتابخانه فیضیه بود. نصب تصویر درست در ایام تبعید ایشان به ترکیه صورت گرفته، و تا سالها به چشم میخورد. طلبهای از مشهد ـ که اسمش را به خاطر ندارم ـ مهارتی در نقاشی داشت و از طرفی بسیار خوش حافظه و خوش خط بود. محمد منتظری یک روز به من گفت، که ایشان را تشویق کنیم تا تصویری از آیت الله خمینی کشیده و آن را بالای سردر کتابخانه مدرسه فیضیه بزنیم. با جناب شیخ مشهدی روابط دوستانه برقرار کردم، و گاهی ناهار پیش هم بودیم. سرانجام یک روز شهید محمد منتظری به او پیشنهاد داد که تصویر امام را در قبال دستمزدی برای ما نقاشی کند. او پول نگرفت، اما شرط کرد، که خودش درباره قاب تصویر نظر بدهد. ما پذیرفتیم، و در مدتی کوتاه تصویر بسیار زیبا و بزرگی از امام خمینی آماده ساخت.
یک روز من و محمد منتظری، به همراه شیخ مشهدی، نزد یکی از نجارهای قم رفته و قاب تصویر را سفارش داده و گفتیم که باید شیبدار باشد. نصف پول قاب را محمد منتظری از پدرش آیت الله منتظری گرفت، و نصفش را هم خودمان جمع کرده و به نجار دادیم. تصویر را داخل آن قاب گذاشته و پایین آن شیخ با خط خوش چنین نوشت: «مرجع اعظم آیت الله العظمی خمینی». تابلو؛ دیگر اماده شده بود. یک شب به اتفاق دستهای از طلبهها تصمیم گرفتیم که تابلو را نصب کنیم.
نصب تابلو بسیار دشوار بود، چون قاب عکس با شیشه، بسیار سنگین بود. از طرفی نردبانهای مدرسه برای این کار کوتاه بود. و با یک نردبان کار نصب ممکن نبود. ناگزیر سه نردبان تهیه کردیم و آنها را با طناب محکم به هم بستیم، عملیات نصب در نیمه شب انجام گرفته و نزدیک به 30 نفر از طلاب در این اقدام شرکت کردند. یکی از طلبهها ـ که از سادات بود ـ از نردبان بالا رفت، تا تابلو را در جایگاهی که برای آن تعیین شده بود، نصب کند.
چهار، پنج نفر هم روی پشت بام سر طنابی را که به نردبان بالایی بسته شده بود گرفته بودند که اگر وسط نردبان شکست یا افتاد، آن آقا سقوط نکند. برای احتیاط طنابی را هم به کمر آن طلبه بسته بودیم، تا اگر نردبان از زیر پای او در رفت، اتفاق
ناگواری نیفتد. تصویر باید تا جای ممکن، بالا بوده و به آسانی برداشته نشود. نصب تابلوی امام تا نزدیک اذان صبح به درازا کشید. این تصویر ـ که جلوه خاصی داشت ـ چند سال در آنجا بود.
تابلو چنان جالب نصب شده بود، که هرکسی به محض ورود به مدرسه فیضیه، بیاختیار نگاهش به آن میافتاد. پس از چندی که نیروهای امنیتی شاه به مدرسه فیضیه ریختند، جرثقیل آوردند و به وسیله آن، تصویر امام را از آن بالا برداشتند.