پس از زیارت حرم امیرالمومنین علیه السلام در نخستین فرصت به حضور آیتالله خمینی شرفیاب شدم، و با حاج آقا مصطفی دیدار کردم. سپس گزارشی از مسائل ایران و نیز دستگیری آیتالله منتظری و آیتالله ربانی شیرازی دادم. در این روزهایی که در عراق بودیم، از محضر مراجع به ویژه، محضر علمی آقای خمینی بهرههای بسیاری اندوختیم.
درس آیتالله خمینی ویژگی خاصی داشت، چون آن زمان در نجف رسم بر این بود، که در میان درس به استاد اشکال نمیکردند، یعنی در بین درس مباحثهای پیش نمیآمد، و بدون سوال و جواب کلاس به پایان میرسید، اما کلاسهای درس آقای خمینی، به این شکل نبود. ایشان بارها فرموده بودند که کلاس درس، مجلس روضه نیست، طلاب باید اشکال و سوال و بحث کنند، تا در علم و فقه پخته شوند، اگر اشکالی به ذهنتان آمد بگویید.
نخستین کسی که به عنوان مستشکل ـ پرسش کننده ـ درسِ حضرت آقای خمینی سوال و اشکال کرد، و ایشان هم پاسخ دادند، حاج آقا مصطفی خمینی فرزند ایشان بود، شاید دیگران نخواستند آغازگر اشکالات درسی باشند، پس از آقا مصطفی، آقای دکتر محمد صادقی، و آقایان دیگر از جمله آقای رضوانی از ایشان سوال کرده و آیتالله خمینی هم استقبال نموده و پاسخ گفتند. دوران کوتاه درس خارج آیتالله خمینی، در نجف اشرف در حقیقت یکی از درسهای عمیق و کمنظیر این حوزه به شمار میآمد.
ایامی که من در نجف بودم، افزون بر حضور در درس امام، با بیت ایشان، و به ویژه با حاج آقا مصطفی ارتباط مستمر و تنگاتنگ داشتم.
روزی مصادف با یکی از اعیاد بود و حضرت امام به کربلا مشرف شده بودند. ما تصمیم گرفتیم برای عید دیدنی به منزل آیتالله خمینی در کربلا برویم، ظهر آیتالله خمینی، همراه بیست نفر از میهمانان خود به نماز جماعت ایستادند، من با شیخ عبدالعلی قرهی که از دوستان صمیمی چندین ساله و هم حجرهام بود در صف اول جماعت، پشت سر آقای خمینی به نماز ایستاده بودیم. سپس، شیخ عبدالعلی را واسطه قرار دادم، که از ایشان عیدی بگیرد، طوری که آقای خمینی بشنود، به او گفتم اگرهم ایشان بخواهند عیدی بدهند، شما کاسه داغتر از آش شده و نخواهید گذاشت، وگرنه خودشان حرفی ندارند که به ما عیدی بدهند.
آقای خمینی به شیخ عبدالعلی گفتند، اگر پول خرد بیاورید عیدی خواهم داد، حاج
شیخ عبدالعلی بیرون رفت و با یک مشت پول خرد از درهم و دینار برگشت و به دست آقا داد. پس از نماز، آقای خمینی به عنوان تبرک و عیدی مشغول پخش پول خردها شد، هر دستی که به طرف آقای خمینی رفت، ایشان یک درهم کف آن گذاشت. بعضی از دوستان دو دست خود را جلو آورده، تا دو، سه درهم بیشتر بگیرند. برای توجیه کار خود، که شاید با دو دست عیدی گرفتن درست نباشد، به نیت برادر و فرزند و همسر خود عیدی گرفتند، این درهم تبرک شده، مدتها در جیبم بود.
آقای خمینی در نجف روزها تدریس داشته، و شبها ساعت معینی به حرم حضرت امیرالمومنین علیه السلام مشرف شده و هنگام مغرب و عشا به مدرسه آیتالله بروجردی میآمدند تا نماز جماعت بخوانند. ناگفته نماند که رفت و آمدهای ایشان به اندازهای دقیق و منظم بود، که ورود به صحن امیرالمومنین، با یک یا دو دقیقه اختلاف بود. بدین گونه دیدن ایشان، خارج از منزل به راحتی امکان پذیر بود، کسی که با برنامه کار ایشان اشنایی داشت، در مسیر یا در حرم ایشان را دیده و کارش را انجام میداد، البته به دلیل سوءنیت افراد وابسته به دولت ایران، نسبت به آقای خمینی، ارادتمندان همیشه دورادور مراقب اوضاع بودند. آنان با این که میدانستند امام رضایت ندارد، گاه هنگام حرکت امام از منزل دنبالشان راه میافتادند که بیدرنگ با مخالفت آیتالله خمینی روبهرو میشدند. فقط گاهی آقای شیخ حسن صانعی، و یا آقای شیخ عبدالعلی قرهی، همراه ایشان بودند. اگر طلبهها قصد همراهی با ایشان داشتند، آقای خمینی میایستادند و مخالفت میکردند و سپس آنان را جلو میانداختند، تا کسی به خاطر ایشان با مشکل روبهرو نشود.