فصل سوم: دوران مبارزه با رژیم ستم شاهی
واکنش مراجع و سخنرانی امام
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : اباذری، عبدالرحیم

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1389

زبان اثر : فارسی

واکنش مراجع و سخنرانی امام

‏مراجع و بزرگان قم، به پیشنهاد آقای خمینی به طور پیوسته نشست‌هایی داشته و ‏‎ ‎‏پیرامون وقایع کشور و جنایت‌های شاه مذاکره می‌کردند. نزدیک ماه محرم بود که آیت ‏‎ ‎‏الله خمینی هیات‌ها و عموم مردم، به ویژه وعاظ‌ و اهل سخن را به افشای‌ خطاهای ‏‎ ‎‏حکومت فرا خواند. ایشان به منبری‌ها دستور داد که در سخنرانی خود رخدادهای ‏‎ ‎‏کشور را بازگو کنند. ‏

‏نزدیک عاشورای‌ 42، طی جلسه‌ای با حضور آیت الله خمینی و دیگر مراجع،‌ ‏‎ ‎‏تصمیم گرفته شد که چند تن از مراجع در عصر عاشورا از حضور انبوه جمعیت عزادار ‏‎ ‎

‏در قم استفاده کرده، و در مدرسه فیضیه‌ برای مردم سخنرانی کنند. چون در روز ‏‎ ‎‏عاشورا، مردم از سراسر ایران در قم تجمع کرده و جمعیت فوق العاده‌ای حضور ‏‎ ‎‏خواهند داشت،‌ دولت که از برنامه مراجع آگاه شده بود، ظهر عاشورا تانک‌ها و ‏‎ ‎‏نفربرهای‌ پر از سرباز را بر سر چهارراه‌ها و مناطق پر رفت و آمد قم مستقر کرد. ‏‎ ‎‏مشاهده‌ آن‌ها ارعاب‌آور بود. مردم و زائران متوجه شدند که رخداد بزرگی در راه است. ‏‎ ‎‏از طرفی تقریبا تمام مردم قم باخبر بودند که در روز عاشورا مراجع در فیضیه‌ سخنرانی ‏‎ ‎‏خواهند داشت. ‏

‏حضور ماموران مسلح در خیابان‌ها، و حالت نظامی شهر سبب شد که مراجع خروج ‏‎ ‎‏از خانه و نیز حضور در فیضیه‌ را به مصلحت ندانند، هر چند دسته‌ای از طلاب و کسبه ‏‎ ‎‏آماده بودند،‌ تا آقایان را در حرکت به سمت فیضیه‌ همراهی کنند. از این‌رو چند تن از ‏‎ ‎‏عالمان چون آیت الله منتظری و آیت الله ربانی‌ شیرازی ـ ‌که رابط و هماهنگ کننده‌ ‏‎ ‎‏حضور مراجع در فیضیه‌ بودند ـ به طلاب و مردم خبر دادند که با توجه به فضای ‏‎ ‎‏حاکم بر شهر قم، آقایان مراجع مصلحت نمی‌دانند که در فیضیه‌‌ سخنرانی کنند. از ‏‎ ‎‏طرفی طبق اعلام قبلی، مردم قم باخبر شدند که آیت‌ الله العظمی خمینی، بعد از ظهر ‏‎ ‎‏روز عاشورا در مدرسه فیضیه‌ سخنرانی خواهد داشت. دولت سعی کرد که از راه‌های ‏‎ ‎‏گوناگون مانع سخنرانی آیت‌‌الله العظمی خمینی شود. اما ایشان در پاسخ به همه ‏‎ ‎‏واسطه‌ها و تهدید‌ها شجاعانه‌ چنین اظهار داشت: «گفته‌ام صحبت خواهم کرد. باید به ‏‎ ‎‏فیضیه‌ بروم و صحبت کنم».‏

‏بدین سان خبر رسید که آیت الله خمینی آماده حرکت به سمت فیضیه‌اند. پس از ‏‎ ‎‏این گروهی از مردم تهران، از جمله بارفروشان ‏‏میدان امین السلطان‌‏‏، و مردم قم، از ‏‎ ‎‏جمله کشاورزان ‏‏جمکران‌‏‏ مقابل منزل ایشان تجمع کرده،‌ و منتظر خروج حاج آقا روح ‏‎ ‎‏الله از منزل بودند. صحنه بسیار جالب؛ دیدنی و انقلابی بود. بعضی داس؛ برخی چوب ‏‎ ‎‏دستی و گروهی هم بیل در دست داشتند، تا به هنگام خطر از مرجع خود دفاع کنند. در ‏‎ ‎‏این شرایط بحرانی همه در هیجان بودند، ‌چرا که در حال رفتن به مرکز انقلاب بودند. ‏‎ ‎

‏هنوز در و دیوار مدرسه‌ فیضیه‌ گویای خاطره‌ خونین روز شهادت امام صادق علیه السلام و ‏‎ ‎‏رهروانش‌‌ بود. ‏

‏ناگاه چهره نورانیِ‌ آقای خمینی، در میان کوچه درخشید. ایشان از منزل که خارج ‏‎ ‎‏شد، موج صلوات؛ تکبیر و فریاد یا حسین و صدای گریه حاضران بلند شد. حاج آقا‏‎ ‎‏روح الله با قامتی‌ رشید، درحالی‌که‌ تحت الحنک‌ انداخته بود، بسیار مصمم و جذاب ‏‎ ‎‏قدم برمی‌داشت. گویی که او عازم جبهه شهادت در راه حسین و برای حسین علیه السلاماست. ‏‎ ‎‏شخصی که نزدیک آقا بوده و از خواص بود، به علامت عزاداری؛ قدری گل از تشت‌ ‏‎ ‎‏گل برداشت، و با اجازه ایشان به عمامه ایشان مالید. ‏

‏صدای گریه و صلوات و تکبیر مردم معترض گوش فلک را کر کرده بود. آیت الله ‏‎ ‎‏خمینی در حالی‌که ارادتمندان و جان‌نثاران‌ گرد او حلقه زده بودند،‌ به طرف سواری که ‏‎ ‎‏از پیش آماده شده بود، رفت. سقف آن اتومبیل متحرک بود. آقای خمینی تنها در ‏‎ ‎‏صندلی عقب نشسته بود. به دلیل انبوه جمعیت، ماشین به کندی حرکت می‌کرد. ناگزیر ‏‎ ‎‏راننده ماشین را خاموش کرد. از آن پس جمعیت ماشین را به پیش رانده و او فقط ‏‎ ‎‏فرمان و هدایت ماشین را در دست داشت. در حقیقت آنچه ماشین را به حرکت ‏‎ ‎‏درآورده بود نیرو و عشق مردم بود.‏

‏همه یقین داشتند، که آیت الله خمینی از تصمیمش بازنگشته و برای سخنرانی به ‏‎ ‎‏فیضیه‌ خواهد رفت، گرچه از زمین و آسمان قم آتش ببارد. در حالی‌که حاج آقا روح ‏‎ ‎‏الله آهسته آهسته‌ به طرف فیضیه‌ در حرکت بود، لحظه به لحظه به جمعیت افزوده ‏‎ ‎‏می‌شد؛ به‌طوری‌که ماموران دولتی و حکومتی را کاملا وحشت‌زده ساخته بود. آنان ‏‎ ‎‏سعی داشتند که در نظر مردم نباشند. مردم بی‌هیچ اعتنایی به طرف تانک و نفربرها‌ پیش می‌رفتند.‏

‏آیت الله خمینی به مدرسه فیضیه‌ وارد شد، و آن‌گاه به طرف جایگاهی ـ که روی ‏‎ ‎‏سکوی درب جنوبی فیضیه‌ و مقابل صحن کوچک حضرت معصومه علیها السلام بود‌ ـ رفت. ‏‎ ‎‏صحن فیضیه‌، بالکن‌ها، ایوان‌ها، روی درخت‌ها و پشت بام‌ها جای خالی نداشت. مردم ‏‎ ‎

‏بیشتر در حال خوف و رجا‌ بودند. حجت الاسلام‌ و المسلمین‌ آقای ‏‏علی اصغر ‏‎ ‎‏مروارید‏‏، در حضور حاج آقا روح الله و خطاب به جمعیت چنین گفت: «آقایان توجه ‏‎ ‎‏داشته باشید که اگر ماموری‌ بلند شد و شعار بی‌جا داد و خواست مجلس را برهم بزند ‏‎ ‎‏اطرافیان او موظف هستند او را ساکت و خفه کنند. کسی چنین تصوری را در ذهن ‏‎ ‎‏خود نیاورد، که سرکوب خواهد شد». همه کسانی که آقای خمینی را از منزل مشایعت ‏‎ ‎‏کرده بودند، و نیز هزاران نفر دیگر با هوشیاری تمام ناظر اوضاع بودند. ‏

‏حاج آقا روح اللّه، پس از آقای مروارید، آغاز به سخن کرد، ایشان آن سخنرانی ‏‎ ‎‏کوبنده و افشاگرانه‌ و شجاعانه‌ را ایراد کرد، که تفصیل‌ آن در بسیاری از کتاب‌ها آمده ‏‎ ‎‏است. سخنان ایشان چنان قاطع و دلسوزانه بود، که انسان را به یاد حدیث رسول ‏‎ ‎‏اکرم‏‏ درباره‌ علی علیه السلامانداخت که: ‏

‏«‏ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین‏»‏‏؛ فضیلت ضربت شمشیر حضرت علی علیه السلام، در روز خندق برتر از عبادت تمام ساکنان زمین است.‏‎[1]‎

‏ناگفته نماند، که گردانندگان برنامه سخنرانی در فیضیه‌، با پیش‌بینی این‌که ممکن ‏‎ ‎‏است برای خدشه‌دار کردن سخنان آیت الله خمینی،‌ برق قم را قطع کنند؛ چند باتری ‏‎ ‎‏قوی آماده کردند، که از همان ابتدای سخنرانی آقای مروارید بلندگوها را با باتری به ‏‎ ‎‏کار انداختند. گفتنی است که برق قم در آن ناحیه قطع شده بود. به هر حال سخنرانی ‏‎ ‎‏در اوج و عظمت و به نیکوترین شکل به پایان رسیده و آقای خمینی به سلامت راهی ‏‎ ‎‏منزل شد.‏

  • . متن کامل این سخنرانی تاریخی را در صحیفه امام، ج1، ص 243 بخوانید.