همانطور که گفته شد، در روند این سفرهای تفریحی، ما از مبارزه با خرافات کوتاهی نکردیم. گذشته از آن، با شاه و دروغهای او نیز هر جا که میسر بود، روشنگری کردیم. در این سفرها ضمن محو و نابود کردن یک عکس بزرگ، و چندین عکس کوچک از شاه یافرح، و نیز نوشتن شعارهایی با این مضمون ـ که شاه دشمن اسلام است ـ در روشنگری اذهان و زدودن خرافهسازیهای دستگاه شاه کوشیدیم.
گفتنی است که در میان بعضی از روستاییان، خرافاتی که خود شاه در کتابش آورده بود، رایج کرده بودند: مثلا شاه کمر بسته امام رضا علیه السلام است، یا شاه با آقا امام زمان(عج) ملاقات دارد، یا شاه از همه عالمتر است و هیچ کس از شاه نزدیکتر به ائمه علیه السلام نیست و هر کار خیری که در مملکت انجام شده، کار شاه بوده و هر کار شری که شده، او بیخبر است! بنابراین زندانی کردن عالمانی همچون آیتالله سید محمود طالقانی و مهندس مهدی بازرگان، و برخی مذهبیهای دیگر کار ساواک بوده و شاه هیچ تقصیری ندارد. آنگاه که ریشه این گونه مسائل برای بعضی مردم بازگو میشد، تازه از خواب بیدار شده و دست کم در عقاید باطلشان تردید و تزلزلی پدید میآمد.
ناگفته نماند که به دلیل توجه خاص اهالی منطقه، به شخص آیتالله منتظری، نام ایشان در ارشادهای فکری، نقش تعیینکنندهای داشت. مخاطب ما اگر چه از چاپلوسان و شاهدوستان بود، وقتی که برای او تفهیم میشد که سبب اصلی در گرفتاری عالمان و نیروهای مذهبی شخص شاه است، نه اطرافیان او و همه به دستور او عمل کردهاند، نسبت به شاه تغییر عقیده میداد. این مسائل در روزهایی بود، که نام تیمور بختیار و سازمان امنیت بر سر زبانها افتاده بود، و رعب و وحشتی در میان مردم ایجاد کرده بود. شایع شده بود که ساواک زندانهای مخوفی دارد. همان روزها پراکنده شده بود، که جاسوسهایی در گوشه و کنار، و حتی در ادارهها هستند که با لباس شخصی در بین افراد رفت و آمد میکنند. با این همه به شکل جدی بگیر ببندی در کار نبود، و یا در بین طلاب آنچنان جدی گرفته نمیشد. تا پیش از فوت آقای بروجردی، بیشتر شهربانی و اطلاعات بود، و سازمان امنیت هم چندان وحشتزا نبود.