یکی از مبارزینی که به خانه ما و با برادرم رفت و آمد داشت، محمد منتظری بود. یادم می آید گاهی که موضوع صدور اعلامیه ای در میان بود، او خیلی محکم به اخوی می گفت من زیر این اعلامیه ها را امضا می کنم، تا اگر کسی خواست بداند چه کسی این اعلامیه ها را منتشر کرده، عاملش مشخص باشد. او به اخوی قوت قلب می داد.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 7 تهیه کاغذ به صورت مخفیانه انجام می گرفت. کاغذها، مرکب استنسیل و سایر وسایل را خیلی مخفیانه به منزل می آوردم و اخوی یا دوستان ایشان کارِ حمل ماشین تکثیر و... را انجام می دادند و کار به این صورت دنبال می شد. اخوی با قم ارتباط داشت. وقتی کار شدت می گرفت و فعالیتها در قم سخت می شد، عمدتاً فعالیتها در تهران و شهرهای اطراف انجام می گرفت. به این صورت که افرادی مثل محمد منتظری و دیگران کارها را در تهران دنبال می کردند. نمونه دستخط هایی به منزل ما می آوردند و تکثیر می کردند. اغلب آنها را من می بردم و به آدرسهایی که داده شده بود توزیع می کردم.
من به عنوان رابط به منزل دکتر عباس شیبانی رفت و آمد می کردم. ایشان آن ایام زندانی بود و من رابط حمل اعلامیه ها و... به منزل ایشان بودم.
می شود گفت از سن یازده سالگی به بعد، عملا در جریان فعالیتهایی چون پخش اعلامیه، عکس امام و... قرار داشتم. به تدریج به یک رشد فکری رسیدم. امکانات مطالعه بیشتری برایم فراهم شد و به طور خودجوش با بچه های دبیرستان و در مرحلهِ بعد، با بچه های دانشگاه تشکل هایی ایجاد کرده و سعی کردیم این ارتباطات را با رفتن به کوه و برنامه های دیگر قوی تر کنیم. محور فعالیتهای ما هم، نقطه نظرات و اندیشه های امام، بخصوص رساله ایشان بود. کتابهایی که آن زمان در دسترس بود، می خواندیم. مثل کتابهای دکتر علی شریعتی و جلال آل احمد و امثال اینها. کتابها را بین خودمان رد و بدل کرده و روی آن بحث می کردیم.
از سال 1341 به بعد، منزل ما محلی برای تکثیر اعلامیه ها و پیامهای
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 8 حضرت امام شده بود. مطالبی که گروههای مخالفِ نظام شاهنشاهی در قالب آیات و روایات و احادیث می نوشتند، در منزل ما چاپ و تکثیر می شد. البته در آن دوره امکانات تکثیر و تجهیزات تکنولوژی مثل امروز نبود که بتوان به راحتی آنها را تهیه کرد. داشتن دستگاه تکثیر جرم بود. هر کسی نمی توانست این دستگاه را داشته باشد و کسانی که داشتند، مجوز گرفته بودند. دستگاههای تکثیر هم دستگاههای خیلی قدیمی استنسیل بود که بایستی به آن مرکب می زدی و هر چند وقت یک بار تمیزش می کردی. بعضی وقت ها هنگام چاپ، اعلامیه ها سیاه و خراب می شد و مجبور می شدیم کاغذها را معدوم کنیم و بعد از پاک سازی غلتک، کارِ تکثیر را ادامه دهیم.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 9