در زندان جریانی وجود داشت که تقریباً منزوی بود. این جریان را طیف بازاریهای مبارز از جمله اسدالله لاجوردی و امثال ایشان تشکیل می دادند. به این افراد اصطلاحاً «تکی ها» می گفتند؛ چون جمعی زندگی نمی کردند. «تکی» زندگی می کردند و با مارکسیستها هم برخورد علنی داشتند و معتقد بودند که آنها نجس هستند و باید از آنان پرهیز کرد و همین موضع گیری آنها، بعضی اوقات باعث می شد مشاجراتی به وجود آید و ساواک از این موضوع سوء استفاده می کرد. بعضی از این افراد هم عمدتاً تو خودشان بودند و دنبال این نبودند که چند نفری را دور خود جمع کرده و آنها را برای مبارزه تهییج کنند و به قول معروف زندان خودشان را می گذراندند.
ولی بعضی ها این طور نبودند؛ مثلا غلامحسین حقانی نیروی مثبتی بود. روحانی بود، ولی داخل جمع یا تشکلی نبود. با وجود این مراجعاتی به او می شد، او پاسخ می داد و صحبت می کرد. ولی بعضی ها می گفتند: ما کاری به این کارها نداریم.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 38