کسانی که اعتقاد به تک بودن داشتند و یا گروههای دیگر از جمله مجاهدین خلق، به این نتیجه رسیدند که نمی توانند با جریان پیش آمده از سوی امام مقابله کنند، بلکه باید طرح رهبری امام را مطرح کنند. آنان فکر می کردند چون جریان مذهبی سازمانِ منسجم و متشکلی ندارد، نهایتاً این ما هستیم که همه کاره خواهیم شد. به همین خاطر وقتی از
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 40 زندان آزاد شدند به هیچ وجه مقابل امام موضع گیری نکردند. طرح میلیشیا و این گونه مسائل هم که مطرح کردند در یک راستا بود.
آنان تلاش زیادی کردند تا مسعود رجوی شهردار تهران شود. خیلی این در و آن در زدند. پیش امام، از طریق آقایان مختلف خیلی تلاش کردند. این ها در حقیقت به دنبال این بودند که پایتخت را دست بگیرند؛ یعنی بحث کنترل در میان بود. لذا وقتی انقلاب شد، مجاهدین خلق به مهم ترین مراکزی که در آنجا اسناد وجود داشت، حمله کردند و آنجا را در دست گرفتند. اینها در مرحله اول ساواک و بنیاد علوی - همان بنیاد پهلوی - را تصرف کردند و اطلاعات مهم کشور را به دست گرفتند. بعدها بچه های مذهبی این قضایا را متوجه شدند و به تدریج آنها را بیرون کردند. البته آنها بخشی از اسناد را با خودشان بردند؛ یعنی اطلاعات راجع به ارتباط خودشان با ساواک را از بین بردند. در حقیقت این نوع اطلاعات و ارتباطات باعث شد به سرعت روی نقاط حساس پایتخت دست بگذارند و آن محل را بگیرند و بر آنجا مسلط شوند و اسناد و مدارک را جمع و جور کنند. آنها داخل زندان این بحث را داشتند.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 41