آقای ملک الکتابی زیر شکنجه های ساواک اعترافاتی کرده بود که همه اش برای من مثبت بود؛ یعنی چیزی نبود که بتوانند به آن استناد کنند. او هم پروندهایِ من بود. بعد از 6-5 ماه من تبرئه شدم و سپس دادگاه دوم که در واقع تجدید نظر دادگاه اول بود، تشکیل شد. دادگاه دوم پاییز سال 51 بود. صبح هم باران شدیدی می بارید. من چتر پدرم را همراه برده بودم. در دادگاه به خاطر تحقیقاتی که کرده بودند و ارتباطات من را دریافته بودند و نیز یکی - دو اعترافی که از بچه های محل گرفته بودند و اعلامیه هایی که از من به دست آورده بودند، من را به یک سال زندان محکوم کردند. از همان دادگاه مستقیم به زندان قصر رفتم و دور از چشم مأمورها با بچه ها روبوسی کردم.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 79