داخل زندان چند گروه داشتیم. یکی از آنها صفرخان بود. او قبل از سال 1327 یعنی زمان حزب دمکرات آذربایجان دستگیر شده بود. حدود سی سال در زندان بود.
تعدادی از افسران حزب توده هم بودند که سال بعد از کودتای 28
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 141 مرداد زندانی شده بودند و زندانهای طولانی مدت داشتند. یکی از آنها زند وکیلی بود و با کسی قاطی نمی شد. صبح به صبح کفش هایش را واکس می زد و آنها را برق می انداخت. با شلوار اتو کرده می آمد و در محوطه قدم می زد و تا ساعت 12 همین کار را ادامه می داد. ساعت 12 می رفت ناهارش را می خورد. بعدازظهر هم می آمد. او کاراکتر خاصی داشت. برنامه اش یک ثانیه جا به جا نمی شد. خیلی آدم آنتیک و موقری بود. او بعد از انقلاب از زندان بیرون آمد. ولی فوت کرد. یعنی دوران زندانش را به خوبی گذراند. ولی متأسفانه بعد از بیرون آمدن از زندان فوت کرد.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 142