هلمز که به ایران آمده بود گفت، بزنید تا از بغل هر کس یک چریک بیرون بکشید. هر کسی که وارد زندان شد آن قدر بزنید تا از بغلش یک چریک بیرون بیاید.
فضا در سال 1354 خیلی سیاسی شده بود. اگریک اطلاعیه امام یا یک دفاعیه مهدی رضایی، رضا رضایی و... در خانه بعضی ها پیدا می شد، طرف را اگر در خیابان می گرفتند آن قدر می زدند که به دروغ هم شده بود می گفت آره، من دیدم برادرم وقتی جایش را جمع می کرد یک کتاب زیرش بود. بعد برادرش را می گرفتند. سه برادر که به زندان آمده بودند، این طوری زندانی شده بودند.
بعد از سخنان هلمز در سالهای 1354 و 1355 شکنجه ها به اوج رسیده بود. کاری نداشتند که چریک هستند یا نه؛ چون می گفتند بین
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 125 فامیل و دوستانش بالاخره به یکی بو برده اند که کارهایش غیرعادی است. به همین دلیل هم خیلی ها را گرفتند. وقتی به خود چریک می رسیدند واویلا بود. می گفتند هر طور شده در عرض 24 ساعت باید زبانش را باز کنیم. بعضی ها که تا 24 ساعت اول زبانشان باز نمی شد، دیگر تمام می کردند.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 126