حاجی شعبانی یکی از افرادی بود که در انقلا ب خیلی از خودش مایه گذاشت. ترشی فروش بود. به خاطر همین زندگی ساده سازمان روی امکانات او خیلی سرمایه گذاری کرد. او یک موتور داشت که ترشی ها را روی آن می گذاشت و می برد. هر جا که ترور می کردند، حاجی موتورش را می آورد. بارها را روی موتور می گذاشت و از آن منطقه بیرون می رفت. هر جا تروری اتفاق می افتاد عوامل رژیم آن منطقه را می بستند. معمولا آن ایام ترورها با موتور هوندا انجام می شد. به این دلیل موتورهای هوندا را می گرفتند.
حاجی شعبانی ابتدا با موتور هوندا به جایی که قرار بود ترور انجام
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 140 شود می رفت. بارها را کناری می گذاشت. موتور را به افراد مورد نظر تحویل می داد. آنها می رفتند، ترور را انجام می دادند و موتور را همان جا به او تحویل می دادند. او هم ترشی ها را روی موتور می گذاشت و از آن منطقه دور می شد. ظاهرش را که می دیدند می گفتند این ترشی فروش است. بدنش هم بوی ترشی می داد. بارش را هم که نگاه می کردند می دیدند ترشی است. بنابر این به او می گفتند برود. بعد از آن هر چه منطقه را می گشتند، عوامل ترور را پیدا نمی کردند.
در جریان ترور این طور نبود که به راحتی از خانه ای یک موتور هوندا صفر بردارند، ترور را انجام دهند و با آن موتور از منطقه دور شوند. پایگاه های مردمی نبود که این فرصت ها رابرای انجام چنین کارهایی ایجاد کند.
حاجی به راحتی اسلحه جا به جا می کرد. او یک طرف خورجین را سرکه و طرف دیگر را پر از اسلحه می کرد. هر کس می پرسید: "چیه؟" می گفت: "سرکه است. می خواهی؟" حتی ظرف های اسید را که برای بمب استفاده می شد، میان ترشی ها می گذاشت. هر کسی درِ آن را باز می کرد می دید سرکه است، در حالی که وسط آن ترشی ها اسید برای انفجار بود.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 141