فصل سوم: خاطرات علی محمدآقا
دستگیری و انتقال به کمیته مشترک
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) - گروه تاریخ (تدوینگر)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1387

زبان اثر : فارسی

دستگیری و انتقال به کمیته مشترک

‏خلا صه هنگام خوردن ناهار در سربازخانه بود که خبر رسید به خانه ما ‏‎ ‎‏ریخته اند. دو ماه مانده بود که به من درجه بدهند. آن روز با دوستان در ‏‎ ‎‏حال خداحافظی بودم. آنها سؤال می کردند که چرا خداحافظی می کنی؟ ‏‎ ‎‏گفتم: امکان دارد بروم و چند روزی نباشم. سرِ ناهار بودیم و دور میز ده ‏‎ ‎‏- دوازده نفری نشسته بودیم که دیدم دو نفر از رکن دو آمدند و گفتند: ‏‎ ‎‏علی محمد آقا ؟ گفتم: بفرمایید. گفتند: بفرمایید برویم. گفتم: چی شده؟  ‏‎ ‎‏گفتند: چند سؤال داشتیم. مرا به دفتر رکن 2 کرج‏‏ بردند. ساعت سه یا ‏‎ ‎

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 112

‏چهار یک ماشین آمد و من را تحویل گرفت و به کمیته‏‎[1]‎‏ برد. کمیته ‏‎ ‎‏سردرِ باغ ملی قرار داشت. در حالی که از پله ها بالا می رفتیم، گفتم: برای ‏‎ ‎‏چه من را گرفته اید؟ گفتند: آدمی را که پاک است، چه باک است، زیاد ‏‎ ‎‏ناراحت نباش. قدری تسکین پیدا کردم و گفتم که من کاری نکرده ام. من ‏‎ ‎‏درس عربی می خواندم و... من را از راهرویی که سقف بلندی داشت به ‏‎ ‎‏یک زیرزمین بردند. بعدها فهمیدم آنجا را سال 1330 آلمانها ساخته اند. ‏‎ ‎‏طبقهِ زیرین تمام حالت سلول سلول داشت و با آجر ساخته شده بود. آن ‏‎ ‎‏موقع تیر آهن نبود، همهِ سقف ها گنبدی شکل بود. آنها از راهروی ‏‎ ‎‏طولا نی زنجیرها را کشیدند و در را باز کردند. آدم یاد فیلمهای خارجی ‏‎ ‎‏می افتاد. سرانجام ما را به یکی از سلولهای تاریک بردند و رفتند. با خودم ‏‎ ‎‏گفتم چیزی را که در فیلم ها دیدیم سرمان آمد. فکر نمی کردم در دِلِ ‏‎ ‎‏تهران‏‏ چنین جاهایی باشد. دیوارها را که نگاه کردم خیلی کلفت بودند. ‏‎ ‎‏با ستون هایی که عرض هر کدام صد و بیست سانت بود و همه گنبدی ‏‎ ‎‏شکل بود. وسط آنها فضایی بود که تبدیل به سلول کرده بودند. در آن ‏‎ ‎‏تاریکی نشستم تا کمی به آن عادت کنم. در این لحظه از صدای سلول ‏‎ ‎‏بغلی فهمیدم که بهمن نظریان‏‏ است. یواش یواش فهمیدم در سلول ‏‎ ‎‏دیگری محمد محمدی‏‏، از بچه های نازی آباد‏‏ است. یک ماه با آن حالت ‏‎ ‎‏اضطراب و ترس آنجا بودم.‏

 

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 113

  • . کمیته مشترک  سازمانی بود برای کشف و نابودی مراکز مخفی فعالیتهای ضد رژیم شاه .  در آن ساواک و شهربانی با یکدیگر همکاری داشتند. ستاد عمومی کمیته با شرکت اعضای  برجستهِ سازمانهای دولتی و اجرایی تشکیل می گردید. هر سازمان مهم دولتی و هر بخش از  نیروهای نظامی یک نماینده در کمیته داشتند.