چندی بعد به زندان قصر رفتم، آنجا استقبال گرمی از من کردند. به سرعت یک دست لباس برایم آوردند و گفتند برو حمام کن. پتوی نو هم دادند. به بند 3 زندان قصر رفتم و منتظر دادگاه شدم. روحیهِ 90 درصد بچه ها هنگام دادگاه رفتن خوب و بالا بود. روزی که به دادگاه می رفتند با روز قبل هیچ تفاوتی نداشت. وقتی بر می گشتند می پرسیدیم چقدر دادند می گفتند: آقا به ما ابد دادند. خیلی راحت. یکی دیگر از راه می رسید. می گفتیم: "چیه؟" می گفت: "یازده سال کمش کردند." البته نمونه هایی را دیده بودیم که وقتی به طرف گفته بودند «ده سال» افتاده بود. زیر بغلش را گرفته بودند و آورده بودند؛ چون بعضی اوقات افراد تصور نمی کردند ده - یازده سال آن جا بمانند. اغلب بچه های مبارز برایشان مسأله ای نبود. خیلی راحت می گفتند 11 سال، یا ابد گرفتیم. حتی اعدامی ها هم خیلی راحت بین بچه ها زندگی می کردند.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 132