پیش از آنکه دستگیر شوم، مقداری پول نزد فردی به نام کریمی که اهل همدان و مصالح فروش بود و با هم دوست بودیم و رفت و آمد خانوادگی داشتیم گذاشته بودم. به او گفته بودم اگر روزی من گرفتار شدم شما این پول را به بچه های من بده، که بتوانند امرار معاش کنند و چند ماهی را با آن بگذرانند. بعد از آن هم خدا ارحم الراحمین است و خودش کمک می کند. در آن مدت مردم هم به خانواده ام کمک می کردند.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 184