نکته دیگر مقطعی بود که صدام حمله کرد و مسؤولین دستپاچه شدند. فرودگاه ها بمباران شد، از آن طرف ما با فشار درگیری با گروهک ها و جریانات مختلف روبه رو بودیم. از این طرف هم فشار بنی صدر با آن وضعیت حقیقتاً خیلی بود. ما خیلی دل خوشی نداشتیم که مثلا یک دولت حزب اللهیِ قویِ قَدَر و مسلط به کار الآن هست. از طرف دیگر طوری هم نبود که بگوییم در داخل ایران غایله ای وجود ندارد و ما می توانیم به جنگ با دشمن بیرونی بپردازیم. در داخل سپاه هم با آقای ابوشریف بحث داشتیم. ایشان تئوری و نظرش این بود که سپاه نباید به کارهای نظامی سنگین بپردازد، بلکه باید به صورت چریکی عمل کند، و گرنه زمین گیر می شود و نمی تواند یک سپاه مؤثر باشد. من مسؤول آموزش بودم و می گفتم که بچه ها را باید طوری آموزش بدهیم که این هواپیمای فانتوم را هم بتوانند سوار شوند و هدایت کنند؛ چون انقلاب می خواهد از کشور دفاع کند. در حقیقت داخل سپاه بین مجموعه هایی
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 60 که بودند اختلاف وجود داشت و کار فشرده و سنگین بود. هنگام حمله صدام شرایط بسیار سخت بود. مسؤولین پیش امام رفتند و ایشان به این مضمون گفتند : دیوانه ای سنگی به چاه انداخته . این جمله تمام تردیدها را کنار گذاشت. حقیقتاً نفوذ کلام امام در پیشبرد انقلاب و انسجام نیروهای انقلابی مسأله عجیب و غریبی بود؛ باید بگویم فقط الهی بود. گرچه بعضی ها آن را به «کاریزما» تعبیر می کنند، به نظر من آنها تعریف کاریزما و شخصیت «کاریزماتیک» را نفهمیده اند. الا ن هم متأسفانه بعضی ها به شکل خود باخته این را قبول دارند که شخصیت امام یک شخصیتِ کاریزماتیک بوده. نه، اصلا چنین چیزی نیست. شخصیت کاریزماتیک یک نفوذ یک طرفه است، در حالی که امام اولا منشا نفوذش مکتب اسلام بود، ولی یک شخصیت کاریزماتیک، خودش منشأ اثر است. امام بحث اش پیاده کردن مکتب اسلام بود. آینه ای بود که در حقیقت ادامه دهنده راه انبیا و ائمه اطهار بود و خودش را پیرو آنها می دانست، در حالی که شخصیت کاریزماتیک پیرو نیست، خودش منشأ است.
این تعابیر را می گویم، به نظرم این روزها نمی فهمند که بحث کاریزما چیست؟ کاریزماتیک چیست؟ شخصیت سازی مرام امام بود؛ یعنی در بین نیروهای انقلا ب اعتماد به نفس و خودباوری ایجاد می کرد؛ این که به فکر بیفتند، مطالب را درک کنند، با حقیقت آشنا شوند، حق را بشناسند و تابع حق باشند. ایشان واقعاً همان مرام حضرت علی (ع) را دنبال می کرد و این مایه دادن ها و مایه گیری ها یکی از عوامل اصلی پایداری انقلاب بود که توانست بچه ها را در مراحل سخت انقلا ب نگه دارد و بتوانند کار را دنبال کنند. شرایط سختی که پیش آمد و میتوانست فاتحه هر انقلابی را بخواند و به شکست بیانجامد. سختی ها عملا باعث
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 61 شد که ما یک پله دیگر جلو برویم و به انسجام انقلاب و پیروزی آن نزدیک شویم. به نظرم همه حالتها و برخوردهای امام خاطره بود و آن معنویتی که ما در پی صحبت ها و رفتار و کردار حضرت امام می دیدیم، یک نوع تسلیم توأم با تفکر و تعقل و باور عمیق را در بین پیروانش به وجود می آورد و همان باعث می شد که مردم کار را با رهبری ایشان جلو ببرند.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 62