منزل ما در یکی از محلات مذهبی و جنوبی شهر تهران یعنی خیابان شکوفه، میدان کلانتری، خیابان کرمان واقع بود. در نزدیکی ما مسجدی
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 65 قرار داشت و هیأتی در خانهِ ما برگزار می کند؛ لذا من و برادرم فعالیت خود را از شرکت در هیأتی به نام «هیأت جوانان متوسّل به حضرت علی اصغر(ع)» آغاز کردیم. رئیس هیأت، آقای مرتضی ساجدی بود که شبهای دوشنبه به تفسیر و ترجمه قرآن می پرداخت.
این جلسات باعث آشنایی من با بچه های خوب و متدین شد و شعاع فکری - سیاسی و اعتقادی ام رشد یافت تا 15 خرداد 42 که به اوج خود رسید.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 66