آقای شریف زاده از اعضای رده بالا ی سازمان مجاهدین بود. شناختی که نسبت به او پیدا کردم، ناشی از آن بود که شبها می دیدم برق اتاقش روشن است و مشغول خواندن قرآن و نهج البلاغه است. سرمشقش را از آنجا می گیرد، چون سوادم کم بود، او برایم ترجمه می کرد. او با اینکه 18-17 سالش بود و پدری ثروتمند داشت، همه را زیر پا گذاشته و دنبال مبارزه آمده بود. او خواهری داشت که با هم دو قلو بودند و هر دو مشغول مبارزه.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 184 یکی از جنبه های مثبت آقای شریف زاده که من را به سوی خود می کشید و وابسته ام می کرد این بود که از من لباس کار می گرفت و سرِ کوره می رفت و پولی را که از این راه به دست می آورد به فقرا می داد. همچنین برای برپایی نماز بسیار مقید بود.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 185