سالهای 54 - 53 اوج دستگیری های خیابانی بود؛ یعنی یک دفعه می ریختند و بچه ها را دستگیر می کردند. این دستگیری ها پس از عملیات مسلحانه ای بود که صورت می گرفت. در این میان بسیاری از دوستان من هم روانه بازداشتگاه شدند. یکی از دوستان در خیابان کرمان ماست فروشی داشت و پسرش با من دوست بود. او در زندان بود و زمانی که من را دستگیر کردند آنجا بود، لذا من در محله خودمان از طریق ساواک به شدت
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 86 تحت کنترل بودم.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 87