در مدرسه رفاه نتیجه گیری شد بدون داشتن هسته های دفاعی نمیتوان مملکت را اداره کرد و باید به سرعت هسته های دفاع از انقلاب و گارد انقلاب شکل بگیرد. در وهله اول کمیته ها شکل گرفت. در محله ما
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 51 [علاوه بر افراد انقلابی] تیپ های قاچاقچی که متحول شده بودند، بعضی هایشان کلا نتری را هم آزاد کرده بودند، با تشکیل کمیته، این افراد کمیته چی شدند. اسلحه به دست گرفتند و نگهبانی دادند. پس از تشکیل کمیته، موضوع تشکیل سپاه هم مطرح شد. کمیته ها عمدتاً جنبه شهری کار را به عهده داشتند و آرام آرام بحث سازماندهی کمیته ها، گزینش اعضا و این گونه مسائل پیش آمد. در این میان سپاه به سرعت شکل گرفت. ترکیب سپاه به جهت نیروهای کیفی خیلی بالاتر بود. من به همراه محمد منتظری «پاسا» را راه انداخته بودیم که با تشکیل سپاه از آن جا به سپاه آمدیم ودر پادگان سعدآباد مرکز آموزشی راه انداختیم و از مؤسسین سپاه محسوب می شدیم. ولی من این روحیه را نداشتم که خودم را مطرح کنم. بیشتر به بحثهای اعتقادی، فرهنگی و ... علاقه مند بودم. به همین دلیل در پادگان امام علی (ع) کلاسهای آموزشی، عقیدتی، سیاسی راه انداختم. با افرادی چون شهید بهشتی، شهید باهنر و جلال الدین فارسی و چند نفر دیگر جلساتی برگزار کردم و ضرورت کادرسازی را با آنها در میان گذاشتم؛ گفتم که باید یک سری بچه های خوب و مستعد را انتخاب کرده، آنها را آموزش دهیم که بتوانند برای آینده مملکت مؤثر باشند. اگر این کار انجام نشود، دچار مشکل خواهیم شد. به این ترتیب، طرح تربیت مربی را ارائه کردم. با عده ای از برادران دوره های آموزشی هفت ماهه را طراحی و تحت عنوان دوره تربیت مربی، کار را از پادگان امام علی (ع) آغاز کردیم.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 52