در زندان هر کس هنری داشت کارش را انجام می داد. مثلا آقای اشجع خیلی زحمت می کشید. معمولا پنیر در زندان مصرف چندانی نداشت. به اندازه دویست نفر به ما پنیر قالبی می دادند. بعد از گذشت یک هفته، سه
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 152 - چهار سطل پنیر زیاد می آمد و خراب می شد. آقای اشجع با این پنیرها آشی درست می کرد به نام «آش پنیر» شخص دیگری پنیرها را داخل سطل می ریخت داخل سطل و می زد و از آن کره می گرفت. می گفت: کره ای را که می خورید من از این پنیرها می گیرم. بچه ها ابتدا ابتکار خاصی انجام می دادند. مثلا با نان هایی که اضافه می آمد، حلیم درست می کردند. خلا قیتها زیاد بود. از یک امکان و وسیلهِ ابتدایی، محصول خوبی به دست می آوردند. اینها طوری بود که آدم دعا می کرد وارد جامعه شود و برای مردم به حرکت هایی تبدیل شود.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 153