اگر زندانی بچه مذهبی بود، اول از مسائل جنسی وارد می شدند. او را لخت می کردند. فردی بود به نام مرتضی نوری که سرهنگ صدایش می زدند. در حین پخش اعلامیه های امام دستگیر شده بود. لختش کردند. خاطرم هست در فلکهِ کمیته، شبها بلند می شد و به شدت گریه می کرد و می گفت من را لخت کردند. هر چه او را زدند نتوانستند کلمه ای از او بیرون بکشند. او را لخت کردند و با این کار او را شکسته بودند.
بچه مذهبی هایی که خیلی معتقد بودند، مقاومت میکردند. آنها در مراحل بعد زن یا خواهر فرد را می آوردند و اهانت می کردند. می خواستند از این زاویه فرد را بشکنند؛ یعنی در عرض 24ساعت، به هر شکنجه ای دست می زدند. روی او فشار می آوردند تا بشکند. اگر او را می شکستند، اطلاعات می سوخت.
اما بچه های چپی این طور نبودند. از همان اول خودشان لخت می شدند؛ چون آنها به ماده معتقد بودند، برایشان فرقی نمی کرد.
بعضی اوقات در جریان خانه های تیمی فرد مقاومت می کرد، ولی همکار او را دستگیر می کردند. عامل ا ین دستگیری هم خودِ فرد بود؛ سرِ قرار نرفته و علا مت گذاری نکرده بود و بدون آگاهی به خانه تیمی سر
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 126 زده و دستگیر شده بود.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 127