کشتار 17 شهریور
فعالیتهای مردم آرام آرام آغاز شده بود، به ما رادیو هم داده بودند. 17 شهریور توی سلول نشسته بودیم و از رادیو شنیدیم که میدان ژاله (شهدا) را به تیر بسته اند. همه بچه ها شروع کردند به گریه کردن. هیچ کاری هم از دستشان بر نمی آمد. همه نگران بودند که مبادا واقعه 15 خرداد دوباره تکرار شود و رژیم مردم را سرکوب کند و آنها هم دست از فعالیت و تظاهرات بردارند. خلا صه چند روزی با ناراحتی و گریه گذشت تا اینکه خبرهایی از طریق رادیو و روزنامه راجع به فعالیتهای مردم به ما رسید. دیگر دلمان گرم شد. بچه ها به هم می گفتند: یا درها را به رویمان باز می کنند یا همه مان را می برند سینه دیوار و یکی یکی خلاصمان می کنند. این صحبتهایی بود که بین بچه ها رد و بدل می شد.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 193