اوایل شکل گیری سپاه، گروههای ضد انقلاب موضع تقابل با نظام را نداشتند. چپی ها فرصت پیدا کرده بودند که نظراتشان را مطرح کنند. در دانشگاه بحث شوراها مطرح شد. به محض این که امام بحث شورا را بیان کرد، من در دانشگاه علم و صنعت به عنوان عضو شورای دانشکده مکانیک انتخاب شدم. دو نفر از چپی ها و دو نفر از جریان منافقین هم بودند. یکی از بچه ها هم تقریباً در انجمن حجتیه ریشه داشت. ترکیب مان ترکیبی این شکلی بود. با دخالت های بی حدی که شوراها برای اداره دانشگاهها داشتند، عملاً به تعطیلی دانشگاهها انجامید. دانشگاهها تعطیل و شوراها منحل شد. آن فضا، فضای تقابل با نظام محسوب نمی شد. بحث این بود که این نظریه بهتر است و دنبال این بودند که به عنوان نظریه برتر خودشان را جا بیندازند. اما وقتی دیدند نظام شکل یافت و پا
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 57 گرفت، احساس کردند که از این طریق امکان دنبال کردن کار وجود ندارد، لذا تعدادی از گروههای چپی مشی مسلحانه پیش گرفتند و در عمل به اخلال و ایجاد جریان خلق های مختلف از جمله خلق عرب در خوزستان پرداختند که تقریباً میتوان گفت اولین مرحله این کارها بود.
آن ایام تازه نیروها را برای آموزش به پادگان امام علی(ع) آورده بودیم. خیلی ها با گریه التماس می کردند (قبل از این که آموزش نظامی دیده باشند) اجازه بدهیم بروند و مقابله کنند. می گفتیم: اگر شما آنجا بروید کشته می شوید، اما قبول نمی کردند. افرادی که دوره سربازی را گذرانده بودند جدا می کردیم و می فرستادیم و می گفتیم: بسیار خوب، شما بروید تا بقیه را آموزش بدهیم.
در این روزها بحث خلق عرب، خلق ترکمن، خلق ترک و بحث سیستان و بلوچستان و نقاط مختلف به سرعت گسترش پیدا کرد. با همین گستردگی کار، سپاه هم بلافاصله یک دفتر تحقیقاتی در ستاد مرکزی ایجاد کرد؛ با ارتباطاتی که برقرار کردند، به سرعت سپاه را تشکیل دادند.
بچه های انقلاب هم در شهرستانها دور هم جمع شدند و بلافاصله یک تأییدیه رسمی از دفتر تحقیقات گرفتند و با هماهنگی افراد سرشناس آن شهرستان یا استان، سپاه به سرعت شکل گرفت. در واقع می شود گفت سپاه در شکل گیری اولیه هیأتی بود که خودِ مقام معظم رهبری از اول روی سازماندهی آن نقش بسیار مهمی داشت. ایده ستاد و امثال اینها را ایشان پیگیری کرد. به تدریج بحث سازماندهی و کارکرد سپاه مطرح شد که آن موقع هر شهرستان یک تشکیلاتی داشت.
آنها آرام آرام در استان ها و سپس مناطق جمع شدند و ستادهایی را
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 58 تشکیل دادند؛ از جمله منطقه سه گیلا ن و مازندران که من مسؤول آنجا شدم. آن ایام منافقین جنگل را شلوغ کرده بودند. چون روی منافقین شناخت داشتم من را آنجا فرستادند. عناصری که آنجا فعال بودند کسانی بودند که قبل از انقلاب در زندان چهره هایشان را می شناختم، سلام و علیک در بین بوده و از آنها شناخت شخصیتی داشتم.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 59