دوستان می گفتند: در زندان پیچیده که فرهودی آزاد شده و رفته ازدواج کرده است. حالا دادگاه تجدید نظر برایش زندان بریده و او برگشته است. پس از تجدید نظر، تبرئه ی من لغو شد و به زندان رفتم ویک سالی زندانی بودم تا اینکه بعد از عید من را به اوین منتقل کردند. در آنجا آقای سیدکاظم اکرمی هم بود. ایشان بعدها وزیر آموزش و پرورش شد و از دوستان قدیمی من بود ( پدرش همدانی و از همشهریان پدرم بود.) پس از پایان حکم هنوز در زندان بودم. بچه ها به این مسأله «ملی کشی» می گفتند؛ یعنی با اینکه مدت زندان تمام شده بود ولی فرد را آزاد نمی کردند. آن دوران ترور ساواک توسط بچه ها شدت گرفته بود و هر وقت که عملیات بچه ها بیرون زندان افزایش پیدا می کرد، تبعاتش در داخل زندان حس می شد و این مسأله روی دادگاهها هم اثر می گذاشت.
زندان اوین وضعیت غذایی مناسبتری نسبت به قصر داشت؛ اما بازجویی خوب نبود. بچه ها در استرس و ناراحتی بودند. شخص نمی دانست چه وقت از زندان آزاد می شود.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 80