کمیته رفاه [ استقبال] ترکیبی از بچه های مذهبی بود. آقایان؛ محمدعلی رجایی، علی قدوسی، محی الدین انواری، سید رضا زواره ای و... خیلی از بچه های مجاهدین انقلاب اسلامی نیز حضور داشتند. شورای انقلا ب را هم روحانیونی چون آقای خامنه ای و آقای هاشمی رفسنجانی شکل دادند. اساس بر استقبال از امام بود و کسی فکر نمی کرد به فاصله کوتاهی به مدت ده روز، نظام شاهنشاهی ساقط شود و مدرسه رفاه و مدرسه علوی به مقر حکومتی تبدیل گردد. به همین خاطر چند روز اول امکان تهیه و پخت و پز غذا و اینها را نداشتیم. اصلا تدارکاتی در کار نبود. مردم به طور مرتب افرادی را که می شناختند دستگیر می کردند. از جمله همان پاسبان های زندان قصر را دستگیر کرده و آوردند و تحویل دادند. هر کس اسلحه، بیسیم، مواد منفجره و... پیدا می کرد، می آورد و تحویل می داد. ما جایی برای نگهداری و حفاظت آنها نداشتیم. مدرسه علوی و رفاه یک بخش نوساز داشت و یک بخش قدیمی. عناصر دستگیر شده را داخل کلاسهای درس می آوردیم و به عنوان زندان آنجا نگهداری می کردیم. درِ کلاسها چوبی بود و ما کف کلاسها را موکت انداخته بودیم. یک دفعه می دیدی ده - یازده نفر سرتیپ و سرلشگر در یک کلاس 43 جمع شده اند.
مواد منفجره ای را که مردم تحویل می دادند، به علت کمبود جا وسط
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 47 حیاط مدرسه می ریختند، و این کار خطرناکی بود. روزی مردم یکی از همافرها را دستگیر کرده و به آنجا آوردند. او رزمی کار بود. در یک فاصله بسیار کوتاه به بهانه دستشویی، دستش را از پشتش به جلو آورد و به سرعت با یک ضربه عزت چریک را به سمتی پرتاب کرد. عزت چریک از بچه های قدیمی زندان بود و عزت شاهی نام داشت، ولی به او عزت چریک می گفتند. او در مبارزات مسلحانه بود و جثه کوچکی داشت. خلاصه آن همافر پس از کنار زدن عزت چریک به سمت اسلحه ها رفت. اگر به اسلحه ها می رسید و آن مواد منفجره را به رگبار می بست، انفجار عظیمی صورت می گرفت. بالا خره سه - چهار نفر که دور و برش بودیم روی او ریختیم و با سنگینی خودمان او را مهار کردیم، برای این که نتواند تکان بخورد؛ سپس دستگیرش کردیم.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 48