شب 21 بهمن در چهار راه آب سردار بودم. درگیریها شدید بود. یکی - دو نفر از بچه ها شهید شدند. یکی از آنها نامش محمود بود. از طریق مردم خبر می رسید که امام حکومت نظامی را تحریم کرده و گفته که به خیابانها بریزند. مردم شبانه به خیابان ریختند. در خیابان شهباز تانکهای زیادی صف آرایی کرده بودند و افسران تمام کوچه پس کوچه ها را پُر کرده بودند. حالا دیگر یک هفته ای بود که مدام حکومت نظامی بود. یادم هست وقتی مهدی پسر آقای مقدم از سرکوچه رد می شد گفت: «بگو مرگ بر شاه» و یک دفعه مردم سر از پنجره ها بیرون می آوردند و مرگ بر شاه می گفتند. بچه ها سرکوچه ها می آمدند و مرگ بر شاه بازی می کردند که افسران دنبالشان می کردند و آنها به پشت بامها و یا داخل کوچه پس کوچه ها و جویها می رفتند و مخفی می شدند و مرگ بر شاه می گفتند. بدین ترتیب افسران را از خیابانهای اصلی به داخل کوچه های فرعی می کشاندند و بعد به ماشین آنها حمله می کردند.
خانه ما در چهارراه ناصری واقع بود و آنجا درگیریها از شدت بیشتری برخوردار بود.
کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 97