سرانجام صبح روز سراسر فاجعه 14 خرداد فرا رسید. روزی که ما در جماران معطر از عطر حضور امام، کارمان را بی او آغاز میکردیم. روزی که خورشید عالمتاب بر ایران غمزده بدون امام میتابید. با پخش خبر ارتحال امام از رادیو با آن صدای بغضآلود آقای حیاتی گوینده خبر ساعت هفت صبح، سیل عظیمی از مردم عزادار تهران که همه بیاستثنا سیاهپوش مرگ امام شده بودند به سوی جماران سرازیر شد.
هرچه از رادیو به مردم گفته میشد به جماران نروید، چون در آنجا به علت ازدحام بیش از حد عاشقان امام حتی جای سوزن انداختن نیست، کسی گوش نمیکرد. بعد از اعلام خبر با فاصله کوتاهی، خیابانها و کوچههای اطراف جماران پوشیده از انبوه عزاداران گریان امام شده بود. حال بعضی از عزاداران امام، چنان دگرگون میشد که از شدت اندوه از هوش میرفتند که به ناچار آنها را به بیمارستان میبردند.
زن و مرد و کوچک و بزرگ خود را به جماران میرساندند. همه یکراست به حسینیه آمده و با دیدن صندلی خالی امام بر سر و سینه میزدند. بدون تردید در بین آنها کسانی هم بودند که در زمان حیات امام تحت تاثیر شایعهپراکنی و دروغبافیهای رادیوهای بیگانه قرار گرفته بودند ولی با دیدن حسینیه ساده و منزل معمولی امام پی به اشتباه خود میبردند و از روح بلند امام طلب عفو و بخشش میکردند.