قبلاً گفته بودم پایگاه باهنر حدود صد و چهل نفر نیرو داشت که دستچین شده بودند و در دایره یک و دو در کار انتظامات انجام وظیفه میکردند. بعداً ما به پایگاه بهشتی منتقل شدیم. در پایگاه بهشتی برادران مقیم تهران مستقر بودند که مسئولیت چند پست را به عهده داشتند. مانند: سهراه حمام، پست حصارک، جمشیدیه و خیابان جماران و گشت. مسئولیت بیشتر ورودیها به غیر از ورودی اصلی در خیابان یاسر با پایگاه شهید بهشتی بود که دیوار به دیوار منزل امام بود. برادران تهرانی گرچه تعدادشان کم بود اما خیلی شلوغ بودند. متاسفانه این برادران حق این خدمت را به جا نیاوردند و این امر باعث شد محترمانه به بهانه اینکه
جای بهتری برای آنها پیشبینی شده به پایگاه دیگری منتقل شوند. به هر حال پایگاه را به ما تحویل دادند و کلیه نیروهای شهرستانی که در دو پایگاه رجایی و باهنر بودند یکی شده و در پایگاه بهشتی دیوار به دیوار منزل امام جایگزین شدند. هر چند با این ادغام افتخار بزرگی نصیب ما شده بود، اما کنترل سیصد، چهار صد نفر هم کار آسانی نبود. ساختمان پایگاه متعلق به یک شخص پولدار بود که آن را برای تنها فرزند دخترش ساخته بود، ساختمان سبک معماری خاصی داشت. در دو طبقه و یک زیرزمین بود و حیاطی حدود هزار متر داشت. حیاط آن ساختمان به دلیل همسایگی با منزل امام قابل استفاده نبود. ده اتاق با ابعاد مختلف داشت و یک آشپزخانه در طبقه بالا. به همین سبک زیرزمین هم محل نماز، تدارکات، غذاخوری، روابط عمومی و سالن اجتماعات بود. این جمعیت با زحمت در این مکان زندگی میکردند و انصافاً این برادران که بیشتر هم جوان بودند با کمبودها میساختند و رعایت حال امام و مردم را میکردند. ما همسایه شاکی نداشتیم. کمی بالاتر در دنباله باغ زاهدی، زمینی به صورت جنگل درختکاری و بیصاحب بود که از پشت پایگاه باهنر میگذشت و راه عابررویی بود که بعدها ما آن را به خیابان اصلی راه دادیم که از شهید عسگری سر در میآورد که برای گشت خوب شده بود. مقداری از این زمین را که سنگلاخ بود هر روز هنگام صبحگاه به مدت نیم ساعت با بیل و کلنگ برای درست کردن زمین ورزش آماده میکردیم. این کار به دلیل نبودن پول و ابزار مورد نیاز بسیار سخت و دشوار بود. کسی هم به فکر ما نبود. بالاخره سه ماه طول کشید تا زمین را آماده کردیم. در آن زمین خاکی تور والیبال بستیم و برای اینکه مزاحم
همسایهها نشویم دو تا سه ساعت در روز از ساعت سه تا شش بعدازظهر- متناسب با فصل- بازی میکردیم.