یکی از جلوههای زیبایی که تقریبا همه روزه باآن روبرو بودیم، مشاهده نمونه اعتماد مغازهداران و کاسبهای منطقه جماران به پاسداران و محافظان بیت حضرت امام بود. بااینکه آنهاآزادی کاملی در تعامل با مشتریان داشتند ولی رفتارشان با برادران ما بسیار محبتآمیز بود. به یک نمونه اشاره میکنم:
هر وقت از اتاقهای مختلف پایگاه بازدید و سرکشی میکردم، میدیدم تعداد زیادی شیشه شیر و نوشابه در گوشه و کنار اتاقها و آسایشگاه و یا در زیر تختها دیده میشود. یک روز به یکی از مغازهداران معروف محل به نام کربلایی حسن عرفانی گفتم: کربلایی حسن، اگر شما مثل همه مشتریان، از این برادران گرویی بگیری، اینقدر شیشه در پایگاه ما جمع نمیشود.
کربلایی حسن گفت: طوری نیست حاجی. اولا به جایی بر نمیخورد. ثانیا ما وقتی جان حضرت امام را که بزرگترین امانت خدا به ماست را به دست اینها سپردهایم، چطور من ناچیز، خودم را راضی کنم که به آنها بگویم مثل همه برای بردن یک شیشه نوشابه یا شیر
باید گرویی بگذارند؟
بین مغازهداران و پاسداران اعتماد کامل برقرار بود. دوستان از آنها نسیه میگرفتند. محافظین امام در موقع تسویه حساب با پایگاه، در کمال دقت با کاسبهای محل تسویه حساب میکردند و اگر بدهی داشتند به آنها پرداخت میکردند. خیلی کم اتفاق میافتاد برادری بدون پرداخت بدهیاش به مغازهدار محله تسویه حساب نگیرد و برود. اگر هم چنین چیزی اتفاق میافتاد، مغازهدار میگفت حتما برمیگردد و بدهیاش را میدهد. این اعتماد مردم و مغازهدارها به پاسداران جماران علاوه بر تدین آنها، به لطف وجود بابرکت حضرت امام بود.