یکی از خدمتگزاران منزل امام که به غیر از ایران چهارده سال هم در نجف در خدمت امام بود. یک بار که میخواست پول خرید نان را بگیرد به امام گفت: ده تومان نان خریدهام. امام از او پرسید: ما یک روز این همه نان خوردهایم؟ پاسخ داد: خیر آقا دیروز از شما پول نان نگرفتهام، امام فرمودند: چطور شما بعد از این همه سال نمیدانی که پول نان دیروز را باید در همان روز از من میگرفتی؟ و افزوده بودند: دیروز به امروز ربطی ندارد. دیگر تکرار نشود.
یک روز شنیدیم همکاری این خدمتگزار با دفتر امام قطع شده است. وقتی به فرزند امام مرحوم حاج احمدآقا اصرار کردیم که ماجرای آن خدمتکار را برایمان تعریف کند و پرسیدیم چطور شد امام بعد از این همه سال، عذر سید را خواستند و دستور دادند مبلغی اضافه برحقوق به ایشان بدهند و گفتیم اگر امکان دارد کل این ماجرا را تعریف کنید گفتند: بله سید مرد بسیار خوبی بود و امام هم ایشان را دوست داشت. مدتی پیش سید به امام گفته بود: چون صف خرید گوشت مورد نیاز منزلتان از قصابی جماران شلوغ است و از طرفی
مقدار گوشتی را هم که هر روز از او میخرم کم است لذا قصاب به من گوشت خوب نمیدهد. اگر اجازه بدهید از گوشتی که دفتر هر روز با کشتن گوسفند از مردم جهت پذیرایی در اختیار دارد برای منزلتان بیاورم. امام در جواب او فرمودند: طبق روال گذشته کارتان را انجام دهید و از دفتر برای منزل من چیزی نیاورید. مدتی که از این ماجرا گذشت، سید تصمیم گرفت بدون اینکه از امام اجازه بگیرد از دفتر گوشت بیاورد و پولش را هم از امام بگیرد. یک روز که سید به مرخصی میرود ـ او ماهی دو روز به قم نزد خانوادهاش میرفت ـ حضرت امام به حاج احمدآقا فرمودند: عذر او را بخواهید و پانزده هزار و سیصد تومان هم بدهید برایش ببرند و از او تشکر کنید و بگویید ما دیگر نیازی به شما نداریم. این تصمیم ناگهانی امام برای همه جای سوال بود که چه شده که مردی با آن همه اعتبار و سابقه که واسطه بین امام و بیرون منزل ایشان بود و گاهی نامهها و پیغامها و مشکلات مردم را به امام میرساند حالا نباید به جماران بیاید. سه ـ چهار روز بعد که سید از مرخصی آمد و پاسداران سهراه بیت ایشان را به دفتر راه ندادند، او با عصبانیت به آنها گفت: این دستور امام نیست. خدمت سید عرض شد حفاظت سپاه این تصمیم را بنا به دستور حضرت امام گرفته است. هنگامی که به نزد دختران امام رفت، دریافت این دستور مستقیم معظمٌله بوده است. حضرت امام نسبت به نزدیکان و اطرافیان خود بسیار حساس بودند و با ملاحظه همه جوانب در اینگونه موارد قاطعانه تصمیم میگرفتند.
امامی که یک کشور را اداره کند میبایست اینقدر در زندگی خود دقیق باشد تا کسی نتواند سر ایشان کلاه بگذارد.