بسم الله الرحمن الرحیم
مراودات من با بیت شریف و مکرم حضرت امام، که به ضرورت جنگ و طی شش سالی که از سال 1361 تا 1366 مسئولیت فرهنگی واحد تبلیغات جبهه وجنگ قرارگاه مرکزی کربلا و مسئولیت واحد تبلیغات جبهه وجنگ قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء(ص) را برعهده داشتم برقرار شده بود برکات بیپایانی برای من داشته و دارد. یکی از این برکات علاوه برتشرفات مکرر خصوصی و عمومی من به محضر نورانی امام عزیز، آشنایی نزدیک با دوستانی بود که در دفتر امام خدمت میکردند و یا به امر مهم حفاظت از امام همت میگماشتند. امری که بحمدالله تاکنون با همان قوام تداوم یافته است.
امام که در شامگاه تلخ 14 خرداد 1368 از بین ما رفت و صفای جماران را یکسره با خود برد، به تنی چند از دوستان حلقه اول حفاظت از امام که در مقر بسیار حساس سه راه بیت مستقر بودند و هرکس که
میخواست بهطور خصوصی یا عمومی باامام ملاقات کند باید از حلقه آنان رد میشد، صحبت کردم تا خاطرات خود رااز سالها خدمت در جماران و در سایه امام بنویسند که از این میان تا کنون اثری که در دسترس شما خوانندگان گرامی است به دست آمده است و امید که فتح بابی در این راستا باشد. و سایر دوستان دفتر و پاسداران و محافظین امام نیز در این زمینه همت بگمارند و دین خویش را به تاریخ ایران ادا کنند.
خاطرات برادران پاسدار محافظ امام در جماران از ایشان به دو دلیل حائز اهمیت است:
نخست آنکه این خاطرات بیواسطه - یا حداقل با یک واسطه معتبر ـ از امام نقل شدهاند. دوم آنکه چون برادران پاسدار در ارتباط بسیار نزدیکی با مردم بودهاند و بااهالی محترم محله جماران سالها حشر و نشر داشتهاند، خاطرات و مشاهداتشان در برگیرنده نکات بسیار زییایی از شور و شوق اقشار مختلف مردم در ملاقاتهایشان با امام است.
خاطراتی که میخوانید خود نوشتههای پاسدار محمدتقی رضایی کوپایی از اهالی روستای نهوج اردستان اصفهان است که به پیشنهاد اینجانب نوشته شد و به صورت کنونی در آمد. ایشان بااینکه دارای مدارج نظامی بالایی است ولی از من خواست در این نوشته از او فقط بعنوان برادر پاسدار نام ببرم.
محمدتقی رضایی که در طول دوران مسئولیتش در حفاظت جماران، فراز و نشیبهای بسیاری را در زندگی خود و امام شاهد بوده است، نامی
آشنا در سالهای اقامت امام در جماران برای کسانی است که به بیت امام رفت و آمد داشتهاند.
وی از پروانههای عاشقی است که از سال 1360 تاآخرین دقایق عمر با برکت امام در خدمت ایشان بود و به عنوان یکی از فرماندهان مهم نیروهای پاسدار محافظ امام تحت نظر حجتالاسلام والمسلمین سید سراجالدین موسوی و جناب آقای مختار کلانتری- از فرماندهان ارشد کمیته انقلاب اسلامی- در مسئولیت فرماندهی پایگاه شهید باهنر و بعدها شهید بهشتی جماران که تمامی پاسداران محافظ امام را در خود جای داده بود، انجام وظیفه نمود و در این مدت به دلیل مسئولیت خطیری که بر عهدهاش بود، ارتباط کاری بسیار نزدیکی با یادگار امام مرحوم حاج سیداحمد خمینی و بعضی اعضای برجسته دفتر امام نظیر آیتالله صانعی و توسلی و انصاری داشته است.
بیتردید خاطرات جناب آقای محمدتقی رضایی بیش از اینهاست، اما بنظر میرسد همانگونه که خود دراین مجموعه گفته است بنا به دلایل و مصالحی نخواسته یا نتوانستهاند به بعضی از خاطرات و برداشتهایشان در این 8 سال اشارهای داشته باشند. بااین همه، دسترسی به همین مقدار اندک هم برای تاریخپژوهان و علاقهمندان به زندگی و سیره امام، غنیمت است.
برخود لازم میدانم از همتی ستودنی که جناب ایشان در نگارش اولیه این خاطرات کشیدهاند و نیز از مدیر محترم گروه تاریخ موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) جناب آقای دکتر محمدجواد مرادینیا و
معاونت محترم پژوهشی موسسه که این نوشتار با همت ایشان انتشار یافت، کمال سپاس را داشته باشم.
امیدوارم این نوشته، مقبول طبع بلند امام و عاشقان امام افتد.
غلامعلی رجائی
دی1391