موضوع را که با معظمٌله در میان گذاشتند امام فرمودند: بروید و از قول من به ایشان بگویید بیاید، انشاءالله میآید! وقتی از قول امام به او گفتند که امام منتظر شما هستند، گفت: به یک شرط میروم که وقتی از ملاقات امام برگشتم از اینجا، مستقیم بروم به فرودگاه برای رفتن به هند، در نهایت قبول کردند. ایشان با سلام و صلوات خدمت امام رسیدند. ما هم که فرصتی پیدا کرده بودیم مشغول چای خوردن شدیم. این ملاقات بیست دقیقه طول کشید. وقتی امام بخارایی از خدمت امام آمد به قدری شاد و شنگول بود که هر که را میدید با او دست میداد و او را میبوسید! ایشان سپس به محل بازرسی سهراه بیت آمد و از برادران عذرخواهی کرد و با شوخی گفت: اگر خواست توانست تبرک کرد! (اگر میخواهید مرا بازرسی کنید میتوانید).
خدایا امام به او چه گفت و با او چه کرد که اینقدر تاثیر مثبت بر
روی این روحانی برجسته که قبل از ملاقات به هیچ صراطی مستقیم نبود گذاشته بود؟ حالا که سالها از آن ملاقات گذشته است وقتی با خود فکر میکنم میگویم ایشان حق داشت، که با آن موقعیتی که در میان دهها میلیون مسلمان هندی دارد ما نباید او را بازرسی میکردیم. ولی از طرفی ما هم چارهای نداشتیم. باید به مقرراتی که به ما ابلاغ کرده بودند عمل کنیم ایشان چند بار به ایران تشریف آوردند و یکی از حامیان انقلاب اسلامی بودند.