برنامههای منافقین برای از بین بردن امام تنها به این مورد خلاصه نمیشد. موارد دیگری را هم میشنیدیم از جمله اینکه خانمی از اقوام بسیار دور خانواده امام، که با هدایت سازمان منافقین برای قتل امام برنامهریزی کرده بود. پس از این جریان در مصاحبهای در جمع منافقین در خارج از کشور گفته بود وقتی از سوی سازمان مأموریت یافتم رفت و آمدم به منزل امام را زیاد بکنم و به هر طریق ممکن راهی را برای از بین بردن امام به سازمان پیشنهاد کنم. مدتی به بیت امام رفت و آمد کردم. چون هر بار باید بازرسی کامل میشدم تا وارد بیت بشوم لذا نمیتوانستم چیزی از بیرون با خودم ببرم. وقتی دیدم در این زمینه نمیشود کاری کرد و داشتم ناامید میشدم، ماموریت یافتم وقتی امام قدم میزنند در مسیر حرکت ایشان قرار بگیرم و اگر بتوانم به او کاملاً نزدیک شوم و با زدن چیزی محکم به سر امام نقشه خودم را عملی کنم. بررسیهای لازم را که انجام دادم، دیدم در مسیر حرکت امام گلدان گلی است که در ارتفاع قرار داشت و اگر چنین موقعیتی برایم پیش میآمد کارساز بود. همه پیشبینیها شد و نقشه کار آماده گردید. روزی که خواستم نقشهام را عملی کنم وقتی پشت گلدان قرار گرفتم تا خواستم گلدان را بردارم و به سر امام بکوبم، آنچنان ضعفی به من دست داد و عرق سرد از سر و صورتم شروع به ریزش کرد که موفق
به انجام این کار نشدم.