یادم هست یک روز که بنیصدر برای بازدید و سخنرانی به پایگاه منتظران شهادت آمد و عکسهایی از امام خمینی، شهدا و شهید مظلوم بهشتی و رجایی را در محل مراسم نصب شده دید. بدون هیچ دلیلی از ایراد سخنرانی صرفنظر کرد. از او که میخواست پایگاه را ترک کند، پرسیدیم: چرا میروید؟ شما در اینجا قرار سخنرانی داشتید. گفت: فعلا آمادگی ندارم. وقتی با چند نفر از همراهانش در حال خروج از پادگان بود، یکی از برادران سپاه اصفهان خود را به او رساند و به او گفت: آقا شمااز هرکدام ما 600 تومان گرفتهاید تا روزنامه انقلاب اسلامی را منتشر کنید، حالا چرا در آن بر علیه انقلاب مطلب مینویسید؟ بنیصدر با ناراحتی به او گفت: اینجا جبهه است، جنگ است، نه جای این سخنان. او هم گفت: پول ما را پس بدهید.
بچههااو را به باد مسخره گرفتند و از آنجا رفت. رادیو، اخبار جنگ را به نقل از او میگفت ولی مااو را در جبهه ندیدیم. در این روزهاآقا رحیم به آبادان رفته بود. چند روزی با دوستان آقایان، شهید مسجدی و محمد حجازی و شمشیری تاآمدن او صبر کردیم تا تکلیفمان معین شود.