روزی آقای خامنهای میخواستند از پشت خیابان جمشیدیه به اردوگاه منظریه (شهید باهنر) بروند. محافظین ایشان از قبل با ما هماهنگ نکرده و حاضر هم نبودند به پاسداران بگویند که چه کسی در خودرو هست،
خودروی جلویی به پست بازرسی ما که از او پرسیده بود چه کسی در ماشین است، گفته بود شما کاری به این نداشته باش که چه کسی با ما هست و با سرعت به حرکت خود ادامه داده بود و اتومبیل عقبی هم از پشت سرش رفته بود. آقای خامنهای به راننده گفته بودند: شما انگار از روی سنگ و آجر رد شدید، بعد میپرسند چرا در وسط این خیابان چنین چیزهایی هست؟ وقتی راننده میگوید ما از روی چیزی رد نشدیم. ایشان به راننده دستور میدهند دنده عقب برود بعد خودشان در را باز میکنند و به برادر پاسدار خسته نباشید میگویند و متوجه میشوند راننده به ایست نگهبانی اعتنایی نکرده و از روی پای او رد شده است که در همانجا دستور برکناری او را میدهند. این ماجرا را نگهبان و اطرافیان و مسئول پست به صورت کتبی به ما گزارش نمودند.