از مسائلی که به لطف الهی با سرعتی خاص حل شد، این بود که بعد از استقرار امام در جماران ـ که در سابق به عنوان ده جماران معروف بود ـ بین خانواده ایشان و اعضای دفتر و پاسداران محافظ بیت و خانوادههای آنان در جماران که از فرهنگ سنتی و مذهبی خاصی برخوردار بودند با بعضی از اهالی محترم این منطقه که بعضا دارای رفتار و پوششی متفاوت باآنان و برخاسته از فرهنگ خاصی - و کمتر مذهبی- بودند سازگاری خاصی به وجود آمد و محله تقریبا یکدست شد. پیدا بود این یکدست شدن نیاز به گذشت زمان داشت که درکوتاهترین زمان ممکن بهدست آمد.
پس از استقرار امام در محله جماران خود به خود به دلیل رعایت شدید مسائل امنیتی و حفاظتی در اطراف بیت و دفتر ایشان که امری بسیار ضروری و حیاتی و بدیهی بود، محدودیتهایی در رفت و آمد اهالی محل و بعضی جابهجاییها و... به وجود آمد که در آغاز هر چند این امر باعث رنجش بعضی از اهالی گردید اما به لطف الهی از آنجا که مردم جماران، چه افرادی که بسیار مذهبی و سنتی بودند و چه دیگرانی که اینگونه نبودند، شریف، مهربان، باگذشت و نجیب بودند. صبورانه با
درک شرایط خاص استقرار امام در این منطقه محدودیتهای ایجاد شده توسط سپاه را - که در آغاز نمیپذیرفتند- قبول کردند و به زندگی خود در جوار امام ادامه میدادند. فرزندان آنها با هم به یک مدرسه میرفتند. به دلیل اینکه اهالی محل همه از یک نانوا و چند مغازه موجود خرید میکردند. همین، باعث شد سازگاری بین ساکنین محله جماران خیلی سریع اتفاق بیفتد.