داخل اتاق که شدیم، احساس کردیم خیلی حیران است. مدام به در و دیوار اتاق امام نگاه میکرد. در چهره او سوال موج میزد. در همین موقع آقای دکتر ولایتی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران هم از راه رسید. از دفتر سوال کردیم حالا که وزیرخارجه شوروی زودتر از موعد ملاقات آمده آیا امام هم زودتر به ملاقاتشان میآیند یا خیر؟ گفتند: خیر. امام خلاصه اخبار ساعت هشت صبح را گوش میدهند و طبق قرار و برنامه همه روزه به اتاقشان تشریف میآورند. با این پاسخ دفتر خیال ما هم راحت شد. من چون زبان نمیدانستم، نتوانستم با وزیر خارجه شوروی صحبتی بکنم. آقای ولایتی که آمد با او مشغول صحبت شد. آقای ولایتی به حاج عیسی گفت: از دفتر چند چایی بیاورد. حضرت امام دقیقاً ساعت هشت وپنج دقیقه صبح داخل اتاق تشریف آوردند. طبق معمول همیشگی موقع راه رفتن دست راستشان پشت کمرشان بود. خیلی سرحال بودند. لبخندزنان به اعضای دفتر سلام میکردند یا به سلام آنها پاسخ میدادند. تا وارد اتاق شدند، همه به احترام ایشان از جا بلند شدند. امام پس از ادای احترام به افراد، روی مبل نشستند. پیام گورباچف را مترجمی که از سفارت روسیه بود برای امام ترجمه میکرد که تحت تاثیر هیبت حضرت امام، خیلی هم تپق میزد و مرتب سینهاش را صاف میکرد. وقتی فرازهایی از پیام گورباچف را میخواند و ترجمه میکرد حضرت امام چند بار سرشان را تکان داده و
فرمودند: بله، درست است.