در اسفندماه 58 مرا به طور رسمی به سپاه اردستان معرفی نمودند، من و سه نفری که از دهستان نهوج به جمع پاسداران اردستان اضافه شدیم، جمعا سیزده نفر بودیم. هفتهای یک بار در بین ما جلسه بحث و انتقاد برقرار میشد، صندوقی هم در همین رابطه بود که انتقادها را کتبی مینوشتیم و بدون امضا در آن میانداختیم. چون شهر اردستان شهر کوچکی بود تقریبا همه یکدیگر را میشناختند.